نقدي بر مأخذشناسي و ارجاع نويسي تاريخي - عقلانیت تاریخی و تاریخ نگاری معاصر ایران و نقد رویکرد های ناصواب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عقلانیت تاریخی و تاریخ نگاری معاصر ایران و نقد رویکرد های ناصواب - نسخه متنی

موسی نجفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

متأسفانه بعد از انقلاب، تاريخنگاريهاي آن دوره، در قالبهاي ديگري زنده شد. در دوره قبل از انقلاب و در اوايل انقلاب، فقط نام دو تن از رهبران مشروطه و عكس دو نفر از آنها، يعني مرحوم آيت اللّه بهبهاني و طباطبايي كه هر دو از بزرگان بودند، در كتابهاي درسي انعكاس قابل توجه يافت. ولي امروز مي دانيم كه در مشروطه، رهبراني كه مؤثرتر بوده اند و در انديشه هاي سياسي و اجتماعي عميقتر از اينها مي باشند هم وجود داشته است. در اينكه آيت اللّه بهبهاني و طباطبايي هر دو از رجال بزرگ تاريخ ايران بوده اند، شكي نيست؛ اما انقلاب مشروطه ارزشهاي ديگري هم داشته؛ ازجمله جنبه ضدغربي و ضداستعماري آن كه اين در لايه دوم رهبران انقلاب مشروطه بوده است، مطلبي كه همه رهبران مشروطه به آن پي نبرده بودند. مرحوم شيخ فضل اللّه نوري و مرحوم آخوند ملامحمد كاظم خراساني و يا مرحوم حاج آقانوراللّه اصفهاني و برخي علماي نجف از آن افرادي بودند كه متوجّه اين لايه دوم شدند. بسياري از رهبران محلي و منطقه اي مشروطه هم اينچنين اند. مورخان سكولار، دوره مشروطه را منحصرا به دو جناح تقسيم مي كردند: جناحِ آزاديخواه ضدمحمدعليشاه ضداستبداديِ طرفدارِ انگليس و جناح استبداد وابسته به روس؛ يعني در تقسيم بندي آنها، هر كس مشروطه خواه و انگليسي نبود، حتما متمايل به روسها و طرفدار استبداد بوده است.

امروز به طور علمي مي توانيم بگوييم كه ما آن قالب ها را مورد نقد قرار مي دهيم. با نگاه دقيقتر به اين قالبها، متوجّه مي شويم كه در جناح مستبدين، اشخاص مختلفي بوده اند و در جناح مشروطه خواهان هم مي توان چهارپنج خط و تفكر فقط در گروه روحانيت مي توان تحقيق و رده بندي نمود. در بين اين دو جناح روحانيت و روشنفكران، دهها حزب و گروه و شخص هم مي توان يافت كه جنبه هاي بينابيني شان خيلي زياد بوده است.

در همان قالبهاي دوره مشروطه هم مي توان جناحهاي اصيل مشروطه خواه، آزاديخواه ضداستبدادي و ضداستعماري را شاهد بود، مثل مشروطه نجف كه در كمتر كتابي به طور جدي و در موضع اصيل ديني و ضدغربي و با گرايشهاي مردمي، اسمي از آنها برده شده است. در جنگ جهاني اول، ورود اكثر روزنامه هايي كه در كربلا و نجف عليه انگلستان و استبداد همزمان و توأمان مطلب مي نوشتند، به ايران ممنوع مي شود و انگليسيها وقتي وارد عراق مي شوند، دنبال گردانندگان اين جرايد بوده اند؛ ولي از طرفي، در همان زمان جناحهاي مشروطه خواه طرفدار خودشان را در ايران تقويت و تأييد مي كنند. به عنوان مثال: وقتي مي خواهند امثال تقي زاده را بزرگ كنند، مي گويند ضد روس و ضداستبداد است؛ درصورتيكه در همان زمان، رجالي بودند كه ضدروس و در عين حال ضدانگليسي و ضدغربي و ضد استبدادي هم وجود داشته است. و اينها اگر مطرح مي شدند، امثال تقي زاده ها آنطور در تاريخ بزرگ نمي شدند. مورخان آن دوره، اين جريانهاي اصلي مشروطيت را به عمد فراموش كردند و برخي مورخان دوره بعد از انقلاب هم به دليل اينكه وامدار آن جريانات غرب گرا بودند، حاضر نشدند به اينها بها بدهند.

نقدي بر مأخذشناسي و ارجاع نويسي تاريخي

كتابهايي كه در اوايل انقلاب اسلامي نوشته شده، كتابهايي را ماده تاريخ قرار دادند كه تحليل تاريخي بودند، نه ماده تاريخ. بعنوان مثال، كتاب حيات يحيي نوشته يحيي دولت آبادي را نمي توان ماده تاريخ قرار داد، چرا كه يحيي دولت آبادي منسوب به فرقه بابيه و نويسنده آن جزو رؤساي فرقه ضالّه بوده و كتابش هم كتابي با ديدگاه سكولار و نه تنها غير ديني كه ضد شيعي است. اين كتاب بعد از انقلاب، تجديد چاپ شد. در اول كتاب عكس يحيي دولت آبادي با لباس روحانيت مشاهده مي شود و وقتي كتاب را مورد دقت قرار مي دهيم، مي بينيم به ميرزاي شيرازي و مدرس و شيخ فضل اللّه نوري و سيّدمحمدكاظم يزدي و بسياري از علما، اهانت كرده و ناسزا مي گويد. به كتاب چنين شخصي قطعا نمي توان استناد كرد. دولت آبادي كه خود در وقايع آن زمان درگير بوده و موضع داشته نمي تواند منبع استناد تاريخي قرار گيرد. دختر او جزو اولين بانوان بي حجاب و مناديان كشف حجاب در ايران بوده است. وي از افرادي است كه بشدّت از اصلاحات رضاخان تمجيد مي كند؛ و وقتي به اروپا مي رود، در كنگره صهيونيستها شركت داشته است. با اين سابقه خرابي كه اين فرد داشته، چگونه مي توان پذيرفت كه كتاب او، امروز ماده تحليل تاريخي قرار بگيرد؟ اين كتاب نه يك سند تاريخي است و نه نويسنده آن فردي بوده است كه وضع و سوابق خوبي داشته باشد. متأسفانه الآن اينطور رايج شده است كه معمولاً در آخر هر مقاله اي، نام دهها كتاب را در پاورقي عنوان مي كنند و خوانندگان كم اطلاع فكر مي كنند اينطور استناد دادن دليل بي شبهه بودن مطالب و محتواي آنهاست و ذكر پاورقيهاي متعدد را، دليل بر صحت استنادهاي نويسنده مي گيرند، در حاليكه كه خودِ صورت مسئله اشكال دارد.

/ 7