ايشان در اين فراز از سخن، اشاره دارد كه در مهمترين كتاب حديثى ما(كافى شريف) رواياتى ديده مى شود كه نمى توان باور كرد اين روايات از معصوم صادر شده باشد؛ تا چه رسد به اين كه ادّعاكنيم قطعاً از معصوم صادر شده است.ايشان گرچه اين دسته از روايات را مشخّصاً ذكر نكرده اند، ولى براى نمونه، يكى از آنها را آورده اند و باقى را به جويندگانْ حواله داده اند.ما در اين بخش از سخن، به اين تك روايت كه از سوى ايشان به عنوان نمونه ذكرشده و ايشان در ذيل آن فرموده اند: «وكيف يمكن الإلتزام بصدور مثل هذا الكلام من المعصوم(عليه السّلام)»، مى پردازيم.و با اندك دقّتى خواهيم يافت كه پذيرش صدور اين روايات از معصوم، بلامانع است و مشكلى ندارد.تفسير آيه
روايت مورد بحث، در تفسير آيه شريفه «وإنّه لذكر لك ولقومك وسوف تسئلون»2 آمده است؛ بنابراين، ابتدا لازم است دقّتى در تفسير اين آيه كنيم:اين قرآن، مايه ذكر و هدايت است براى تو اى پيامبر و براى قوم تو؛ و در آينده(قيامت)، از شما در ارتباط با اين قرآن، مى پرسند.اين، مفاد آيه است در نظر مفسّران كه در تفاسير از آن گفتگو مى شود. قرآن، ذكر است براى پيامبر و براى قوم او و در قيامت هم از آنان در ارتباط با قرآن، سؤال مى شود، و منظور از «قومك» يا قوم عرب و يا همه پيروان پيامبر اكرم(ص) است.امّا امامان اهل بيت(ع)، اين آيه را به خود تطبيق داده اند و به گونه اى ديگر تفسير كرده اند، كه با توجّه به خود آيه و كلّ سوره(آيات قبل و بعد)، صحّت تفسير امامان بر ما روشن مى گردد.از مجموع آيات اين سوره، حال وهواى اين آيه چنين برداشت مى شود:اى پيامبر تو از بى اعتنايى و تكذيب مردم نسبت به قرآن و شخص خودت، رنجيده خاطر مشو. فاستمسك بالّذى أوحى اليك إنّك على صراط مستقيم … تو محكم به قرآن(اين وحى الهى) چنگ بزن. وإنّه لذكر لك ولقومك وسوف تسئلون … اين قرآن(كه هم اكنون مورد بى مهرى مردم قرار گرفته است و آن را از تو نمى پذيرند) وسيله ذكر و هدايتى است براى تو. تو با اين قرآن، ديگران را متذكّر مى سازى و هدايت مى كنى؛ همچنين اين قرآن، وسيله ذكر و هدايت است براى قوم تو، و آنان هم با اين قرآن به هدايت و آگاه سازى مردم مى پردازند. وسوف تسئلون … و در آينده، ديگران به سوى شما متوجّه مى شوند و از شما مى پرسند و ياد مى گيرند.روشن است اگر آيه چنين محتوايى داشته باشد، منظور از قوم، همان اهل بيت پيامبر(ص) خواهدبود: اى پيامبر تو به اين قرآن، محكم چنگ بزن و بدان كه آينده اى درخشان در پيش روى دارى. اين قرآن، ابزار هدايت و آگاه سازى است براى تو و قوم تو؛ و در آينده، مردم به شما مراجعه مى كنند و از شما مى پرسند و مى آموزند.بنابر اين تفسير، «ذكر لك» به اين معنى نيست كه مايه هدايت شدن تو باشد؛ بلكه ابزار كار تبليغى توست. تو با اين كتاب، ديگران را هدايت مى كنى و آگاه مى سازى. «وسوف تسئلون» هم ديگر مؤاخذه و سؤال و جواب قيامت را نمى رساند؛ بلكه اشاره به اين جهت دارد كه در آينده، مردم به شما متوجّه مى شوند و شما معلّمان مردم و مرجع پاسخگويى سؤالهاى آنان هستيد.اين آيه، با اين تفسير، در كنار آيه «فاسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون»3 قرار مى گيرد و با آن، هم محتوا مى شود. «تسئلون» در اين آيه، مفاد «فاسئلوا» در آيه اهل الذّكر را دارد. و «قومك» در اين آيه، مفاد «اهل الذّكر» در آن آيه را مى رسانَد. و به همين خاطر است كه در برخى روايات، اين دو آيه، در كنار هم قرارگرفته و تفسير شده اند.مرحوم مجلسى در بحار(ج23، باب9، ص175، ذيل حديث9) مى نويسد:فسّر المفسّرون، الذكر، بالشّرف والسّؤال بأنّهم يسئلون يوم القيامة عن أداء شكر القرآن والقيام بحقّه وعلى هذه الأخبار، المعنى: انّكم تسئلون عن علوم القرآن وأحكامه فى الدّنيا.4
ارتباط دو آيه با امامان اهل بيت(ع)
امامان ما، براى توضيح اين ارتباط و تطبيق آيه اهل الذّكر بر اهل بيت(ع)، دو بيان دارند:1ـ ذكر، قرآن است(به دليل سوره نحل، آيه44) و ما اهل قرآن هستيم.2ـ ذكر، رسول اللّه است(به دليل سوره طلاق، آيه10) و ما اهل اوييم.بنابراين، اهل ذكر، ما هستيم و از ما بايد بپرسند و بياموزند.در آيه مورد بحث هم كه مى گويد: «قرآن، ذكر است براى تو و براى قوم تو و از شما مى پرسند»، امام معصوم مى گويد: «قرآن، ذكر است و ما قوم پيامبر هستيم و از ما بايد بپرسند و يادگيرند».بنگريد:أحمدبن محمّد، عن الحسين بن سعيد، عن حمّاد، عن ربعىّ، عن الفضيل، عن أبى عبداللّه(ع) فى قول اللّه(تبارك وتعالى): «وإنّه لذكر لك ولقومك وسوف تسئلون»، قال: الذّكر، القرآن ونحن قومه ونحن المسؤولون.5ولى در سه روايت ديگر، معصوم(ع) بيانى ديگر دارد و بايد عنايت داشت كه تنها روايتِ «كافى» نيست. يك روايت در كافى شريف و دو روايت ديگر در تفسير برهان ديده مى شود كه هرسه، شاهد هم هستند:1ـ عدّة من أصحابنا، عن أحمدبن محمّد، عن الحسين بن سعيد، عن النّضربن سويد، عن عاصم بن حميد، عن أبى بصير، عن أبى عبداللّه(ع) فى قول اللّه(عزّوجلّ): «وإنّه لذكر لك ولقومك وسوف تسئلون»، فرسول اللّه(ص) الذّكر وأهل بيته(ع) المسؤولون وهم أهل الذّكر.6
2ـ محمّدبن الحسن الصفّار، عن العبّاس بن معروف، عن حمّادبن عيسى، عن عمربن يزيد، قال، قال أبوجعفر(ع) فى «وإنّه لذكر لك ولقومك وسوف تسئلون»: رسول اللّه(ص) الذّكر وأهل بيته أهل الذّكر وهم المسؤولون.7
3ـ محمدبن العبّاس، قال حدّثنا الحسين بن عامر، عن محمّدبن الحسين، عن ابن فضّال، عن أبى جميلة، عن محمّد الحلبى، قال، قال(ع) فى قوله(عزّوجلّ) «وإنّه لذكر لك ولقومك وسوف تسئلون»: فرسول اللّه(ص) الذّكر ونحن أهل بيته(صلوات اللّه عليهم) أهل الذّكر وهم المسؤولون؛ أمراللّه النّاس يسئلونهم فهم ولاة النّاس ….8
يك نگاه به بحارالأنوار(ج23، باب9: إنّهم عليهم السّلام الذّكر وأهل الذكر …) و همچنين كافى شريف(ج1، باب20: إنّ أهل الذكر، هم الائمّة) و بصائر الدّرجات(جزء اوّل، باب 18و19، ص37و38) و ديدن روايات فراوانى كه در اين ابواب در تفسير دو آيه «فاسئلوا أهل الذّكر» و «إنّه لذكر لك ولقومك» رسيده است9، با توجّه به بيانات گوناگونى كه در اين روايات از سوى ائمه(ع) ارائه شده، اين اطمينان را به انسان مى بخشد كه اين چند روايت(در كافى و تفسير برهان) كه مى گويند «رسول اللّه الذّكر»، حتماً تفسير شايسته و توجيه بايسته اى دارند و تنها بايد كوشيد تا رمز و راز آن را يافت.روشن است وقتى كه قرآن براى رسول اللّه ذكر بود(به آن معنى كه گذشت)، رسول هم مى شود ذكر(دقت شود). وقتى قرآن كه ابزار ذكر و هدايت انسان هاست در اختيار رسول اللّه قرارگرفت، رسول هم(با اين قرآن) مى شود ذكر؛ او هم آگاه ساز و هدايت گر مردم مى شود. آيه مى گويد كه قرآن ذكر است براى پيامبر؛ نتيجه اش اين است كه پيامبر هم ذكر است براى مردمان(همانگونه كه قرآن ذكر است)؛ و ما در تفسير اين آيه مى توانيم بگوييم پس رسول، ذكر است …