4ـ ماجراى حكميّت - اشعث و ابوموسی، کارگزاران منافق در حکومت علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اشعث و ابوموسی، کارگزاران منافق در حکومت علی (ع) - نسخه متنی

نبی الله فضل علی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4ـ ماجراى حكميّت

علت شهرت خاص ابوموسى در منابع تاريخى، نقش سياسى مهمى است كه او در امر حكميّت پس از جنگ صفين ايفا كرد و خواه ناخواه از عوامل مؤثر انتقال عملى خلافت به بنى اميّه شد.

هنگامى كه قضيه «تحكيم» تثبيت شد و با پيشنهاد اشعث بن قيس و قرّاء جاهل، قرار شد كه ابوموسى اشعرى از جانب لشكر عراق به عنوان حَكَم منصوب گردد و هشدار مخالفت اميرالمؤمنين(عليه السلام) و اشتر و ابن عباس و ديگران مؤثر واقع نشد، ابوموسى از يكى از روستاهاى شام به نام «عُرض»، كه پس از عزل او از حكم رانى كوفه، به عنوان بى طرف در آن جا سكونت داشت، احضار گرديد و آماده رفتن به «دومة الجندل» شد.

سرانجام، سندى را كه دستور عملى براى دو حَكَم مشتمل بر روش كار، محل و مدت اعلام حُكم بود، تنظيم كردند. بر اساس اين سند، كه به امضاى بزرگان دو طرف رسيد، ابوموسى و عمروعاص مى بايست در «دومة الجندل»، در نزديكى دمشق، گرد آيند و تا آخر ماه رمضان، بر وفق آنچه مقتضاى كتاب خدا و سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است، اعلام نظر كنند. ابوموسى و عمروعاص روزهاى متوالى به گفتوگو پرداختند. در اين ميان، بسيارى از صحابه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چون ابن عباس، ابوموسى را از خدعه عمروعاص بر حذر داشتند.

ابوموسى سرانجام، پيشنهاد خلع على(عليه السلام) و معاويه را مطرح كرد و تعيين خليفه را منوط به رأى مردم دانست كه با موافقت عمروعاص روبه رو شد. ولى وقتى هنگام اعلام رأى رسيد، عمروعاص با اين حيله، كه ابوموسى داراى سبقت در اسلام است، وى را فريفت و او را در سخن گفتن، مقدّم داشت. ابوموسى بنابر قرار قبلى، سخن گفت. ولى عمروعاص خلع على(عليه السلام) را تثبيت كرد و معاويه را به خلافت برگزيد. ابوموسى، كه خود را فريب خورده يافت، عمرو را دشنام داد و او نيز ابوموسى را ناسزا گفت و سرانجام، ابوموسى،كه به شدت توسط ياران على(عليه السلام)مورد نكوهش و انتقاد قرار گرفته بود، راه مكّه را در پيش گرفتوبه آن شهر پناه برد.

اميرمؤمنان(عليه السلام) در خطبه اى معروف، رفتار ابوموسى و عمروعاص را در حكميّت سخت نكوهش كردند و حُكم ايشان را حكمى خواندند كه خدا و رسول(صلى الله عليه وآله) و مؤمنان صالح از آن ناخشنودند.

به هر حال، مسير اصلى تاريخ اسلام توسط دو تن از مهره هايى كه با حالت نفاق در ميان مسلمانان و حكومت امام نفوذ كرده بودند، عوض گرديد و بنى اميّه نابكار بر سر كار آمدند.

/ 9