مبارزه فرهنگي پيشينهاي همزاد خلقت انسان دارد. روزي كه خداوند اولين معلم، به انسان تعليم نمود "عَلّمَ الانسانَ مالَمْ يَعْلَمْ"1و راه سعادت، هدايت وجهه خوبي را به وي نشان داد، "انّا هَدَيَنه السّبيلَ" 2و از تمام انحرافات و گمراهيهايي كه باعث سقوط وي ميشد پرده برداشت، و از اطاعت و پيروي دشمن اصلي نهي فرمود، "وَلاتَتّبِعُواْ خُطُوتِ الشّيْطنِ اِنِّهُ لَكُمْ عَدُوّ مبِيّنٌ" 3تا انسان با الگو قرار دادن فرهنگ الهي به حق نزديك شود، ولي شيطان دشمن آشكار انسان با وسوسه و تبليغ منفي باعث هبوط وي به عالم ناسوت گرديد."فَوَسْوَسَ اِلَيْهِ الشّيْطنُ قَالَ يآدَمُ هَلْ اَدُلّكَ عَلَي شَجَرَةِ اُلْخُلدِ و مُلْكِ لّايَئلَي"4دو فرهنگ در فراسوي مسير حركت انسان قرار گرفت، الف: فرهنگ الهي كه راه سعادت و رسيدن به حق است. ب: فرهنگ شيطاني كه عامل سقوط انسان ميشود. خداوند بعد از هبوط انسان وي را رها نكرد بلكه با ارسال پيامبران براي رهبري و راهبري وي، خط فرهنگ الهي را تكامل بخشيد و بعد از پيامبران و پيامبر خاتم، ائمه اطهار پرچم دفاع از فرهنگ الهي را به دوش كشيدند، گاهي در مشهد خونين به قيام ايستادند و گاهي در كنج زندان براي حراست از اين امانت الهي جان دادند بعد از آنها مصلحين و علماي دردمند، دين شناس و مسئول حركت دفاع را ادامه دادند و كاروان بشريت را از دام شياطين برحذر داشتند، ولي سرمايهداران، زرپرستان، غارتگران، مترفين، قارونها و فرعونهاي عصر براي بقأ و حيات خويش به چيزي جز سلطه انسان نميانديشيدند، با ابزار تبليغ به قلب واقعيتها همت گماشتند، و با تجاوز به حريم الهي و سد راه خدا باعث غفلت بشريت و سرگرداني و گمراهي او شدند، و با سلطه هاي نظامي، اقتصادي، سياسي كام تشنه خود را سيراب نمودند، ولي رشد روز افزون فرهنگ و گسترش ابزارهاي ارتباطي باعث بيداري جوامع و خروج آنها از سلطه گذشته گرديد.استعمارگران براي ادامه حركت خويش ناگزير به تغيير شيوهي سلطه پرداختند، و سلطهي فرهنگي را هدف خويش قرار دادند، و با ابزارهاي مختلف به تخريب فرهنگها همت گماشتند، تا فرهنگ شيطاني را كه توجيه كنندهي سلطه آنهاست غالب نمايند. يكي از مهمترين ابزار سلطهي فرهنگ شيطاني تبليغات است، كه نتيجه آن، غفلت و انحطاط جامعه، بخصوص نسل جوان و دوري آنها از فرهنگ الهي بود.در دورهي پهلوي تلاش براي القاي فرهنگ غرب، كه جلوهاي از فرهنگ شيطاني بود سرعت بيشتري به خود گرفت، و با حمايت حاكميت در همه بخشهاي جامعه در شكلهاي مختلف رسوخ نمود، و ميرفت تا فرهنگ اسلام را در درون خود حل نمايد. كه امام خميني چشم بيدار امت اسلامي با شناخت كانون خطر به دفاع از اسلام و فرهنگ الهي برخاست و با هدف دفاع از اسلام قيام نمود و اعلام نمود:"ملت ايران امروز، براي همين معنا كه اسلام را زنده كند و احكام اسلام را زنده كند قيام كرده است".5امام در آغاز قيام با دو مشكل مواجه بود
الف: تبليغات گسترده عليه اسلام و روحانيت
"اسلام عزيز قرنهاست با نفوذ اجانب، مواجه با انحرافها و كج فهميها است. اسلام را كه يكتا مكتب الهي مبارز است، با تبليغات سوء عمال اجانب به شكل ديگر جلوه دادهاند".6ب: قدرت شيطاني شاه، كه از داخل و خارج مورد حمايت بود، و مانع دفاع از اسلام و جاري شدن احكام اسلامي در جامعه بود"مشكل ما از مشكلات ديگران بيشتر بود ـ و قدرت شيطاني شاه مخلوع از همه قدرتها بيشتر بود و طرفداران او ابرقدرتها و همه حكومتهاي اسلامي و غير اسلام بودند".7امام براي رويارويي با اين دو مشكل دو ابزار را انتخاب كرد 1 ـ تبليغات براي شناساندن اسلام 2 ـ امر به معروف و نهي از منكر، براي دفاع از اسلام و برداشتن مانع دفاع و اجراي احكام اسلامي. امام با اين دو عنصر مبارزاتي توانست يك ملت را همراه خود نمايد، و يك رژيم مسلح و در اوج قدرت را كه از داخل و خارج حمايت ميشد، و با چهرهي نفاق، دين را توجيهگر قدرت خويش قرار داده بود، سرنگون كند، و از ديگر شيوههاي مبارزه همچون مسلحانه، سياسي و پارلماني پرهيز نمايد. سعي ما در اين بخش، بررسي شيوه مبارزاتي امام با دو عنصر تبليغات و امر به معروف است.
الف: تبليغات
تبليغ از ريشه بَلَغ به معناي رسانيدن، رساندن پيام يا خبر، پيام يا مطلبي را به اطلاع مردم رسانيدن است.8 لفظ تبليغ از كلمه بلوغ و بلاغ مشتق گشته و به معني ايصال تام و كامل نامه، خبر، فكر و يا كلام به طرف ديگر ميباشد، و مُبلغ نيز كسي است كه با تمام جُهد خويش سعي در رساندن ماده تبليغ به مقصد نهايي كه همان فكر و قلب مخاطب باشد، دارد.9تبليغ داراي مفهوم مختلف است براي شناخت بيشتر چند مفهوم آن را از ديدگاههاي مختلف نقل ميكنيم. ژاك اِلول فرانسوي تبليغات را اينگونه تعريف ميكند."تبليغات مجموعهاي است از روشها كه به وسيله يك گروه سازمان داده شده، به كار برده ميشود كه مشاركت فعال يا غير فعال توده متشكل از افرادي را در عمل خواستارند، كه از طريق دستكاريهاي روانشناسانه، از ناحيه روانشناختي يكي شده و در يك سازمان مندرج شدهاند." 10لئونارد دوب محقق آمريكايي ارتباطات در اين زمينه ميگويد:"تبليغات تلاشي است براي تغيير شخصيتها و كنترل افراد، متناسب با اهدافي كه غير علمي و يا داراي ارزشي مشكوك تلقي ميشود، در يك جامعه معين و در مقطع زماني معين".11اما در اسلام تبليغ به معناي"رسانيدن پيام وحي و فرامين الهي به كليه افراد بشر و تشويق و دعوت آنان به اطاعت و پيروي از حق و حقيقت و شناساندن بديها و پليديها و ترسيم و ارائه شيوههاي ستيز و مبارزه با آنها است".امام خميني تبليغات را از اصول بسيار مهم اسلام ميداند و براي آن ارزش زيادي قائل است، تا جايي كه شان انبيأ را تبليغ ميداند و دربارهي مفهوم آن ميفرمايند:"تبليغات، كه همان شناساندن خوبيها و تشويق به انجام آن و ترسيم بديها و نشان دادن راه گريز و منع از آن است، از اصول بسيار مهم اسلام عزيز است".12با توجه به تعاريف ارائه شده در تبليغات، تفاوت زيادي در ماهيت و مفهوم آن وجود دارد، كه در اسلام از اصالت بيشتري براي سالم سازي جامعه برخوردار است، تا جايي كه ميتوان در زمينؤ شناخت، تبليغات را همان امر به معروف دانست، كه بر هر فرد مسلمان براي دفاع از اسلام و ارزشهاي اسلامي و نشان دادن آسيبهاي فردي و اجتماعي به عنوان بديها و پليديها، كه مانع سعادت فرد و جامعه ميشود، واجب است.