2ـ تبليغ اسلام به عنوان معيار و محور مبارزه - شیوه های مبارزاتی امام خمینی (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیوه های مبارزاتی امام خمینی (2) - نسخه متنی

سید محمد هاشمی تروجنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2ـ تبليغ اسلام به عنوان معيار و محور مبارزه

خورشيد بيداري در جامعه ايران با نام خدا و انگيزه الهي، براي دفاع از اسلام و فرهنگ اسلامي طلوع نمود، تااسلام را به عنوان يك فرهنگ در زندگي فردي و اجتماعي جامعه جاري كند، و جامعه براساس آن هويت گم گشته خويش را باز يابد.

"ما آنچه مقصدمان است، اسلام است، به غير اسلام نبايد فكر كنيم، به غير قوانين اسلام نبايد فكر كنيم، مقصودما، اين است كه هر جاي اين مملكت برويم اسلام را ببينيم.42

هر عقيده‏اي براي ماندگاري بايد با روح فرهنگي جامعه سازگاري داشته باشد و در مسير نياز انسانها و زير ساخت تحولات جامعه قرار گيرد، و در غير اين صورت ، به عنوان يك تفكر ذهني در بستر زمان باتفكرات ديگر درهم مي‏آميزد و بالندگي و شفافيت خود را از دست مي‏دهد و دچار مرگ تدريحي مي‏شود.

در طول تاريخ مستكبران و فرعونيان وقتيكه نمي‏توانستند با اديان الهي رو به رو شوند سعي مي‏كردند جهت دين را عوض كنند و يا با تحريف از كاركرد آن جلوگيري نمايند.

حاكميت قدرت طلبان به نام دين و كليسا در قرون وسطي نمونه‏اي از اين حركت بود. ستيز و مبارزه مردم اروپا براي رهايي از استبداد قرون وسطي منجر به نفي دين در زندگي اجتماعي و سياسي جامعه گرديد تا جايي كه انقلاب فرانسه با نام روشنگري و روشنفكري به حضور دين در عرصه جامعه پايان بخشيد و آن را در محدوده كليسا زنداني نمود. در اواسط قرن نوزدهم شخصيتهايي مثل ماركس تئوري دين افيون جامعه براساس شناخت جامعه كليسا زده اروپا، در اذهان عمومي جاري ساخت و در ابتداي قرن بيستم انقلاب اكتبر روسيه مرگ حيات سياسي دين را اعلام نمود. و شعاع اين تئوري جوامع اسلامي را هم در بر گرفت، اگرچه غرب دين را رسماً نفي نكرد ولي با تبليغات كاذب، و نسبت دادن همه گرفتاريها و عقب ماندگي خود به دين باعث تغيير باور انسانها نسبت به دين شدند، تا جايي كه مبارزين كشورهاي مسلمان، مبارزات ضد استعماري خود را با نام دين شروع كرده بودند در ميانه راه مسير مبارزه را تغيير داده و با وام گرفتن از افكار سوسياليستي و ماركيستي به راه خود ادامه دادند و حتي در ايران هم گروههايي مثل سازمان مجاهدين خلق كه در دهه چهل با نام مذهب مبارزه خود را آغاز كرده بودند، در دهه پنجاه عقايد ماركسيسم را به عنوان تئوري مبارزاتي جايگزين مذهب اسلام نمودند.

مبارزات دو قرن اخير ملت ايران با استبداد و استعمار نشان مي‏دهد كه تنها از طريق مذهب مي‏توان به پيروزي پايدار دست يافت و امام هم اين مسئله را به خوبي شناخت و اعلام داشت كه:

"راه رهايي هر ملتي از چنگال استعمار، مذهب است كه ريشه در عمق جان آن ملت دارد."43

براي رسيدن به محوريت مذهب در مبارزه دو مشكل فراسوي حركت امام وجود داشت:

الف ـ انحراف در شناخت از مذهب

ب ـ عدم تبليغات صحيح از مذهب

الف: انحراف در شناخت از مذهب:

اجانب وقتي نمي‏توانستند مستقيماً با مذهب مبارزه كنند و يا آن را از صحنه سياسي دور كنند، سعي كردند در جهت فهم و شناخت آن انحراف ايجاد كنند، و شناختي را بوجود آورند كه مانع براي حركتها استعماري در ابعاد گوناگون نشود، با شعارهاي فريبنده توسط نيروهاي داخلي با قالبهاي از پيش تعيين شده نقش مذهب را در جوامع كم رنگ نمودند.

"اسلام عزيز قرنهاست با نفوذ اجانب، مواجه با انحراف و كج فهميها است، اسلام را كه يكتا مكتب الهي مبارز است، با تبليغات سوء عمال اجانب به شكل ديگر جلوه داده‏اند".44

كج فهمي و تحجر باعث دور شدن جوامع بخصوص جوانان مسلمان از مذهب گرديد و همين دوري از مذهب اسلام، زمينه انحطاط در ابعاد مختلف را فراهم آورد، كه بزرگترين آن پذيرش سلطه غرب بخصوص سلطه فرهنگي آن است.

"مهمترين عامل انحطاط مسلمين، دوري و بي‏خبري از تعاليم واقعي و حياتبخش اسلام است".45

امام براي درهم شكستن قالبهاي تحجر در ابتدا قيام سعي نمود مبارزه عليه رژيم را به درون حوزه بكشاند. و با تحرك بخشيدن به حوزه، تبليغات منفي عليه اسلام را كنار بزند. و چهره نوراني و شفاف اسلام را با تبليغات روحانيون متعهد به جامعه عرضه نمايد.

ب: عدم تبليغات صحيح از مذهب

مذهب در تمام تحولات سياسي ايران نقش عمده‏اي داشت و مانع بزرگي براي غارتگري استعمارگران و نوكران داخلي آنها بود، دشمنان با درك اين واقعيت و عدم توانايي براي رويارويي مستقيم با مذهب، تلاش نمودند تا مانع شناخت چهره واقعي اسلام گردند.

"اينها قدرت اسلام را لمس كردند، فهميدن كه اسلام چيست، فهميدن در مقابل اسلام، ابرقدرتها نمي‏توانند بايستند."46

دشمنان براي اينكه قدرت اسلام را ضعيف كنند سعي كردند آن را ناقص و بد معرفي كنند، تا اذهان جامعه از آن برگردد و زمينه غارت و چپاول براي آنها آماده گردد، و هيچ نيرويي به عنوان مزاحم در سر راه آنها قرار نگيرد.

"هم اسلام را بد معرفي مي‏كنند، هم آخوند را بد معرفي مي‏كنند، چرا؟ براي اينكه آني كه در مقابل اينها بايستد اسلام است، آن كسي كه مي‏خواهد پياده كند آن را، آخوند است آنا نمي‏خواهند، اين مطلب واقع شود، آنها مي‏خواهند كه اسلام را بد معرفي كنند، مردم از اسلام برگردند و آخوند هم كه كنار برود، باقي بماند خودشان و هركس كه دلشان مي‏خواهد."47

نماد اين تبليغات را مي‏توان در شعار جدايي دين از سياست، دين افيون است و دين عامل عقب ماندگي ماست، كه به وسيله رژيم منتشر مي‏شد ملاحظه نمود:

امام با شناخت كامل از توطئه‏هاي دشمن در برخورد با مذهب، سعي نمود با شناساندن مذهب به جامعه، آن را به عنوان محور تمام تحولات و مبارزه معرفي نمايد، و تنها راه رهايي را بازگشت به اسلام بداند و تمام تلاش خود را در حفظ ماهيت مذهبي بودن انقلاب به كار گيرد. و از هر حركتي كه بدون شعار مذهب مطرح مي‏گرديد نفي نمايد، و با همان ابزار مذهب انقلاب را تا پيروزي نهايي به پيش ببرد.

"وظيفه بزرگي داريم و آن اينكه اسلام را آن طوري كه هست، آن طوري كه خداي تبارك و تعالي فرموده است، آن طوري كه در روايات و در قرآن ما هست، آن طور به مردم ارائه بدهيم و به دنيا ارائه بدهيم و همين خودش از هزار توپ و تانك بيشتر مي‏تواند موثر باشد. آن چيزي كه با ارشاد حاصل بشود، قلب مردم را برمي‏گرداند. و اين كار، اين هنر از اسلام مي‏آيد و اين هنر از احكام اسلام مي‏آيد، نه با يك توپ و تانك بخواهد كار بكند، او نمي‏تواند كاري بكند."48

/ 10