32- عبد الرحمن بن زمعه: - ترجمه اعلام نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه اعلام نهج البلاغه - نسخه متنی

محمدهادی امینی؛ مترجم: ابوالقاسم امانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 29

القرشى الزهرى، متوفى به سال (31 هجرى). هفتاد و پنج سال زندگى كرد. نامش در جاهليت «عبد عمر» و به قولى «عبد الكعبه» بود و پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نام او را به عبد الرحمن مبدل ساخت.

وى ده سال پس از عام الفيل زاده شد و پيش از آنكه پيامبر به خانه ارقم در آيد، به دست ابو بكر اسلام آورد. وى از مهاجران نخستين بود كه به حبشه و نيز به مدينه هجرت كرد. در جنگ بدر و جنگهاى ديگر شركت كرد و پيامبر او را به دومة الجندل و كلب فرستاد. عبد الرحمن عضو شوراى شش نفرى بود كه عمر بن خطاب خلافت را در ميان ايشان نهاد. در يك روز سى بنده آزاد كرد و پس از مرگ طلاى بسيارى از خود بر جاى نهاد چنانكه طلاهاى او را با تير مى‏شكستند و دست مردان از تبر زدن تاول زده بود. از اموال او هزار شتر و يك صد اسب و سيصد گوسفند بود كه در بقيع مى‏چريدند. چهار زن داشت كه يكى از آنها را با هشتاد هزار درهم بيرون كرد.

32- عبد الرحمن بن زمعه:

(1) عبد الرحمن بن زمعة بن قيس بن عبد شمس بن عبّدود بن نصر بن مالك بن حسل بن عامرين لؤى القرشى العامرى، متوفى به سال (...) وى فرزند وليده زمعه بود كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در باره او داورى معروف را كرد كه: «فرزند متعلق به بستر است و براى زانى سنگ.» و اين هنگامى بود كه برادرش عبد بن زمعه و سعد بن ابى وقاص با هم نزاع كردند. نسب شناسان در نسب او اختلاف زيادى دارند، چنانكه جمع ميان اقوال ايشان ممكن نباشد.

33- عبد اللّه بن عباس:

(2) ابو العباس عبد اللّه بن عباس بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف القرشى الهاشمى متوفى به سال (68 هجرى). پسر عموى پيامبر بود. از بسيارى دانش به او «بحر»: «دريا» و نيز «حبر الأمّة: مركب امّت: قلم امّت» مى‏گفتند. هنگامى كه پيامبر و خاندانش در «شعب» مكه بودند،

(1). نهج البلاغه، 2: 226.

(2). نهج البلاغه، 2: 232 و 3: 18.

/ 42