بیشترلیست موضوعات فقاهت و حکومت 1ـ تبيين ولايت فقيه 2/1ـ ولايت مطلقه چيست ؟ 2ـ دلايل ولايت فقيه 3ـ نقد نظري تبعيض در حکومت ديني 8 ـ حکومت ديني و دموکراسي توضیحاتافزودن یادداشت جدید
ميآيد که رضايت مردم در امر رهبري و حکومت دخالت دارد ، و امامت ناشي از خواست و رضايت مردم است اشکالي که بر استدلال قبل وارد گرديد ، بر اين استدلال نيز وارد است ، دقت در اين سخن امام ع نيز گوياي اين مطلب است که آن حضرت ع با آگاهي از عناصري که بعداً علم مخالفت بر پا خواهند کرد، در پي آن بود که راه هرگونه عذر و بهانه را به روي آنان ببندد، و با بيعت علني و آشکار مسلمانان با آن حضرت، کساني چون معاويه مخفيانه بودن بيعت با امام را بهانه مخالفت خود نسازند از اين جا نادرستي استدلال به کلام ديگر امام ع که بر رأي مهاجرين و انصار در مسئله امامت تأکيد نموده است نيز روشن شد اين گونه سخنان امام ع ناظر به شرايط حاکم بر جامعه اسلامي در آن روزگار است و هرگز بيانگر ضوابط کلي در مسئله امامت نيست ، در غير اين صورت بايد امام ع را به تناقض گويي نسبت داد که نادرستي آن بر هيچ خردمندي پوشيده نيستشگفت اين جاست که به اين کلام پيامبر ص بر انتخابي بودن امامت استدلال شده است که خطاب به علي ع فرمود «ولايت بر امت من حق توست ، پس اگر آنان از سر رضا و رغبت آن را پذيرفتند ، به امر امامت قيام کن ، ولي اگر در اين باره اختلاف کردند آنان را به حال خود واگذار» اين حديث دليلي روشن بر نظريه نص و نصب در امر امامت است ، و رضايت امت بدان جهت است که اقدام امام ع به احقاق حق خود در مسئله امامت در آن زمان بدون اتفاق مسلمانان و با وجود اختلاف آنان به هيچ وجه به صلاح اسلام و مسلمانان نبود ، چنان که امام ع خود در موارد مختلف بر اين مطلب تأکيد نموده است 4ـ امام علي ع و امام حسن ع در احتجاجات خود با معاويه به بيعت مردم با آنان استدلال کردهاند اين گونه استدلال در حقيقت از قبيل جدل احسن است ، و عمل به قاعد «الزام» است ، و از قبيل استدلال برهاني نيست که بيانگر ديدگاه واقعي استدلال کننده باشد بدون شک استدلال با معاويه که به نظريه انتخاب در امامت معتقد بود ، با اين روش نافذتر و کوبندهتر از اين بود که امام ع بخواهد به نصوص امامت استدلال کندغير از ادله ياد شده، دلايل ديگري نيز بر اثبات انتخابي بودن امامت و رهبري اقامه شده است ، نمونههاي مزبور و روشنترين و ـ شايد ـ استوارترين آنها بود با روشن شدن نا استواري دلايل ياد شده ، نيازي به نقل و بررسي دلايل ديگر نيست
8 ـ حکومت ديني و دموکراسي
1/4ـ در طول تاريخ بشر اشکال و انواع گوناگون حکومت تشکيل گرديده و يا نظريههاي سياسي مختلفي درباره نظام حکومت پيشنهاد شده است هر چند هم آنها لباس عمل نپوشيده است ، در کتاب «مکتبهاي سياسي» از 178 نوع سيستم حکومتي يا نظريه سياسي در باب مبان و ساختار نظام حکومت ياد شده است يکي از کهنترين و در عين حال جذابترين اين مکتبهاي سياسي، دموکراسي Dccy است كه با نظام استبدادى در اشکال مختلف آن تعارض آشکار دارد اين اصطلاح در قديميترين کاربرد آن در يونان قديم به معناي حکومت مردم بر مردم است ، ولي در تقسيماتي که در ارسطو در کتاب سياست براي انواع حکومتها قائل شد ، حکومت دموکراسي را به نوع فاسد و انحطاط يافت حکومت پوليتي Pty تعريف کرده است نوع خوب حکومت پوليتي از نظر ارسطو حکومت دموکراسي معتدل يعني حکومت طبقه وسط شريف و عادل است دموکراسي در اصطلاح جديد عبارت است از حکومت مردم که معمولاً به وسيله توجه به آراء اکثريت مردم از طريق انتخاب نمايندگان و تشکيل مجلس ملي اجرا ميگردد و ادار حکومت در اختيار اکثريت آراء مردمي است که طبق قانون حق رأي دادن دارند حکومت دموکراسي در مواردي به صورت مستقيم يا خالص اجرا ميشود يعني در کليه مسايل سياسي و اجتماعي و کشوري مستقيماً به آراء عمومي رجوع ميشود و در حقيقت شکل رفراندوم را دارد ، ولي از آنجا که اجراي اين روش در شهرها و کشورهاي بزرگ عملي نيست نوع دموکراسي رايج در دنياي امروز ، دموکراسي نمايندگي و پارلماني است