ولايت مطلقه در مقابل ولايت مقيده است، و اطلاق در ولايت معاني مختلفي دارد بايد ديد مقصود از آن در بحث ولايت فقيه چيست ؟ اين معناني عبارتند از1ـ اطلاق از نظر تکويني و تشريعي، ولايت تکويني عبارت است از تصرف در امور تکويني خواه مربوط به انسان و هر موجودي مختاري مانند او باشد يا مربوط به غير آن و ولايت تشريعي عبارت است از تصرف در امور تشريعي و اعتباري که مربوط به انسان و هر موجود عاقل مختاري مانند او است ولايت تکويني نه نسبت به انسان و نه نسبت به غير انسان از شؤون فقيه نيست اين نوع ولايت که به صورت بالذات و مستقل مخصوص خداوند است ، به اذن و مشيت او در مواردي به اولياء الهي اعطا گرديده است خواه از فقها باشند و خواه از افراد ديگر ولايت تشريعي به معني تشريع و قانونگذاري نيز مختص خداوند است ، و پيامبران الهي نيز نقش پيام رساني و ابلاغ شريعت الهي را به مردم دانستهاند، چنان که ائم اهل بيت نيز در امر تشريع مأمور ابلاغ و تبيين شريعت الهي به مردم بودهاند ولايت فقهاء در اين زمينه همان استنباط احکام با رجوع به کتاب و سنت است، چنان که قبلاً بيان گرديد 2ـ اطلاق به معناي تصرف بيقيد و شرط و بدون در نظر گرفتن هيچ معيار و ملاکي چنين ولايتي نه براي فقيه ثابت است و نه براي امام و پيامبر، و حتي براي خداوند نيز ثابت نيست، مگر اينکه به نظريه اشاعره معتقد شويم که به اراده گزاف و بيملاک در مورد خداوند عقيده دارند و حسن و قبح عقلي و ذاتي افعال را منکر شويم و به هيچ معروف و منکر عقلي قائل نشويم که همه اين فرضيهها نادرست بوده و با احکام صريح عقل و نصوص شرع تعارض دارد بر اين اساس خداوند که عليم ، حکيم ، رحيم و واجد هم صفات کمال است ، قدرت مطلق خود را بر پاي صفات کمال به مرحل ظهور ميرساند و گرچه کسي قدرت او را محدود نميکند ، ولي به حکم اينکه ذات اقدس الهي در مقام ذات و فعل کمال و حق محض است ، از هر گونه فعل خلاف حکمت و عدل منزّه است 3ـ اطلاق به معني اين که اولاً و بالذات هيچ تکليفي در برابر کارهاي نيکي که ديگران براي جلب رضاي وي انجام ميدهند ندارد مگر آن که خود از سر رحمت و رأفت خود را در اين باره مکلف بداند و براي کارهاي نيکي که جهت رضاي او مي شود پاداش مقرر نمايدولايت مطلقه به اين معنا مخصوص خداوند است و بس زيرا به دليل اين که خداوند آفريدگار و مالک همه چيز است ، هستي انسان و آنچه در حوزه حيات مادي و معنوي خويش از آن بهرهمند است ، همگي آفريده و مملوک خداوند است ، در اين صورت او مالک چيزي نيست تا آن را با پروردگار خويش سودا کرده اجر و پاداشي بخواهد، ولي با اين حال خداوند از راه مهر و عطوفت و رحمت و رأفت به نيکوکاران وعد پاداش داده ، آنان را فروشنده و خود را خريدار دانسته است کالايي که توسط بندگان به خداوند به فروش ميرسد ، جان و مال آنان است و بهايي که خداوند در اين معاوضه به آنان خواهد داد بهشت برين است ، و چون اين بهاي بزرگ در سراي ديگر پرداخت خواهد شد ، تأکيد ميکند که به وعد خود جام عمل خواهد پوشيد 4ـ اطلاق از نظر دايره تصرفات مربوط به امر حکومت و مديريت جامعه اين همان معناي مقصود در بحث ولايت فقيه است ، در مقابل نظريه کساني که ولايت فقيه را منحصر در امور حسبيه آن هم به معناي محدود آن ميدانند توضيح اين که در مورد قلمرو امور حسبيه دو ديدگاه است ، يکي اين که امور حسبيه مسايلي از قبيل اموال يتيمان بيسرپرست ، يا اموال افراد مجنون يا سفيه که ولي و قيم