بیشترلیست موضوعات فقاهت و حکومت 1ـ تبيين ولايت فقيه 2/1ـ ولايت مطلقه چيست ؟ 2ـ دلايل ولايت فقيه 3ـ نقد نظري تبعيض در حکومت ديني 8 ـ حکومت ديني و دموکراسي توضیحاتافزودن یادداشت جدید
خداوند سبک گرفته شده و رأي ما رد شده است ، و رد کننده ما رد کننده خداوند است ، و آن در حد شرک به خداوند ميباشد وجه اين که حديث مزبور را «مقبوله» ناميدهاند اين است که مورد قبول فقها و مجتهدين واقع شده است ، هر چند عمر بن حنظله توثيق نشده است از اين روي حديث از جنبه سند قابل استناد و حجت است چنان که دلالت آن نيز به ولايت فقيه با توجه به نکات زير روشن است 1ـ کلم طاغوت در آيهاي که امام ع به آن استشهاد نموده است ، علاوه بر قضاوت جور ، حکام را نيز شامل ميشود ، بلکه ميتوان گفت شمول آن نسبت به قضاوت به تبع شمول آن نسبت به حکام است ، از اين جا روشن ميشود که مقصود از حکم يا حاکم خصوص قاضي نيست ، بلکه فرمانروا و زمامدار را هم شامل ميگردد 2ـ در سؤال عمر بن حنظله نيز هم سلطان ذکر شده است و هم قاضي و در نتيجه پاسخ امام که رجوع به آنان را رجوع به طاغوت دانسته است ، سلطان و قاضي هر دو را شامل ميشود 3ـ ذکر دين و ميراث از باب مثال است ، و حکم مذکور در روايت اختصاص به آن دو ندارد، بلکه همه منازعات و منازعات و مرافعاتي که مردم در حل و فصل آنها به واليان امور و قضات رجوع ميکنند را شامل ميشود 4ـ در اين که جمله «من قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا» منطبق بر فقيه و مجتهد در احکام اسلامي است ، جاي ترديد نيست 5ـ جمله «فاني قد جعلته عليکم حاکما» گوياي اين است که فقيه از طرف امام ع به مقام حکومت نصب گرديده است ، و نصب او به اين مقام دليل بر مشروعيت قضاوت او و رجوع به وي در حل اختلافات است ، به عبارت ديگر گر چه مورد سؤال منازعات و مسايل مربوط به امر قضاوت است ، ولي تعليل امام عام و گسترده است ، يعني حکومت فقيه در همه مسايل مربوط به آنچه سلاطين و زمامداران به حل و فصل آن ميپردازندرا شامل است ، خصوصاً با توجه به شواهد و قرائني که قبلاً بيان گرديد 6/2 ـ قريب به مقبوله عمر بن حنظله است ، حديث ديگري که به مشهور ابي خديجه معروف است اين حديث را شيخ صدوق با چهار واسطه از ابي خديجه روايت کرده است، وي ميگويد امام صادقع مرا نزد عدهاي از شيعيان فرستاد تا به آنان بگويم در حل و فصل منازعات خود از رجوع به حکام و قضات فاسق بپرهيزند ، بلکه فردي از شيعيان را که نسبت به حلال و حرام آگاه است حاکم و داور خود بر گيرند ، زيرا امام ع او را به قضاوت بر گزيده است ، و نبايد آنان در مخاصمات خود به سلطان جاير رجوع نمايند از آنجا که مشهور فقهاء طبق اين حديث فتوي دادهاند ، به مشهوره توصيف شده است ، و همين امر موجب جبران ضعف سند آن ميباشد و از نظر دلالت گر چه در عبارت «فاني قد جعلته عليکم قاضيا» لفظ قاضي به کار رفته است و نه لفظ حاکم ، که در مقبوله عمر بن حنظله به کار رفته بود ولي جمله «و اياکم ان يخاصم بعضکم بعضاً الي السلطان الجائر» بيانگر حکم کلي مربوط به خصومتهايي است که در حل و فصل آنها به زمامداران رجوع ميشود به عبارت ديگر خصومتهايي که ميان مردم رخ ميدهد هميشه مربوط به امور مالي و مانند آن نيست ، بلکه گاهي مربوط به حقوق و مناصب اجتماعي است که امام ع از رجوع به سلاطين جور نهي کرده و رجوع به فقيه را بر آنان واجب کرده است ، و اين همان ولايت فقيه است 7/2 ـ يکي از احاديثي که بر ولايت فقيه به آن استناد شده است روايتي است که شيخ صدوق در کتب خود با سندهاي مختلف نقل کرده است ، در اين حديث امير المؤمنين ع از پيامبر اکرم ص روايت کرده که فرمود «اللهم ارحم خلفائي ثلاث مرات قيل يا رسول الله و من خلفاؤک ؟ قال الذين يأتون من بعدي يروون عني حديثي و سنتي فيعملونها الناس من بعدي» وجه استدلال اين است که لفظ خليفه در فرهنگ اسلامي به معني ولايت و حکومت است ، و اگر ظهور در اين معنا نداشته باشد لااقل قدر متيقن از آن همين است ، و جمله «الذين يأتون و من بعدي» معرف خلفا و جانشينان