هدایتگران راه نور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هدایتگران راه نور - نسخه متنی

محمد تقی مدرسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وقتى‏نيروهاى اسلام به سوى يهوديان خيبر عزيمت كردند ديدند آنها هفت دژبسيار بلند دارند.

مسلمانان روزهاى متمادى دژهاى يهوديان را درمحاصره خود گرفتند.

با آن كه عرصه بر يهود تنگ آمده بود، امّا آنان‏همچنان به مقاومت خود ادامه مى‏دادند تا آنكه سپاه اسلام، به رهبرى‏اميرالمؤمنين على عليه السلام دژها را يكى پس از ديگرى گشود.

همچنين‏آن‏حضرت شجاع‏ترين پهلوان خيبر را كه "مرحب" نام داشت از پاى‏درآورد و در بزرگ اين دژ را كه چهل جنگاور از بلند كردن آن ناتوان‏بودند، يك تنه از جا كند و آن را تا مسافتى دور پرتاب كرد.

يهوديان بنى قريظه، نخست جزو هم‏پيمانان اوس بودند.

سپس باپيامبر پيمان بستند؛ ولى در جنگ خندق به صفوف كفار پيوستند.

پس ازآنكه جنگ خندق با پيروزى مسلمانان خاتمه يافت، پيامبر به لشگرش‏دستور داد تا به سوى بنى قريظه حركت كند.

سپاه اسلام، بنى قريظه را به مدت بيست و پنج روز در محاصره خودگرفتند.

سپس اميرالمؤمنين عليه السلام دژهاى آنان را يكى پس از ديگرى‏بازگشود ودر نتيجه يهوديان به حكم رسول خدا گردن نهادند.

پيامبر فرمود تا آنها را ببندند.

برخى از افراد قبيله اوس نزد آن‏حضرت‏آمده به شفاعت از يهوديان پرداختند.

آن‏حضرت فرمود: آيا دوست‏داريد مردى از ميان شما درباره ايشان داورى كند؟ گفتند: آرى.

آنها نيزرئيس قبيله اوس، "سعد بن معاذ"، را برگزيدند.

سعد نيز مطابق حكم‏تورات، كتاب مقدّس يهوديان، فرمان داد مردانشان را بكشند و زنانشان‏را به اسيرى گيرند.

و اين فرمان درباره آنها اجرا شد.

4 - يهوديان فدك

تيماء و وادى قرن‏ اين جنگ با به هلاكت رسيدن صد نفر از سپاه يهود و شهادت هفده‏نفر از سپاهيان اسلام، پايان يافت و مسلمانان از اين رهگذر مال و سلاح‏و اسيران فراوانى را به غنيمت گرفتند.

پس از اين غزوه، يهود ديگر در جزيرةالعرب صاحب آن چنان ارج‏وشأنى نبود و آنان كه از مقام سيادت و بزرگى برخوردار بودند بعد از اين‏نبرد به خفت بندگى تن در دادند.

به همين سبب يهوديان فدك و يهوديان تيماء رضايت دادند كه‏زمينهايشان از آن رسول خدا صلى الله عليه وآله باشد و خود در آن كار كنند و محصول‏به دست آمده را ميان خود و پيامبر نصف كنند.

طايفه ديگرى از يهوديان در محلى به نام "وادى قرن" زندگى‏مى‏كردند كه تن به تسليم نداده بودند.

پيامبر به عزم جنگ با آنان روانه‏شد و با آنها جنگيد و سرانجام اين طايفه نيز مانند ديگر قبايل يهودى سرتسليم فرود آورد.

پيامبر در نبرد با قبايل عرب‏ جنگهاى ديگر پيامبر با ساير قبايل عرب بود.

1 - "بنى سليم" اين قبيله براى جنگ با پيامبر در جايى به نام"الكدر" گرد آمده بودند امّا همين كه شنيدند پيامبر به سوى آنها حركت‏كرده است، از ترس گريختند.

2 - طوايف "بنى ثعلبه" و "محارب" به فرماندهى مردى كه"دعثور" خوانده مى‏شد در "واحه غطفان" در اطراف نجد، براى جنگ‏با پيامبر اردو زده بودند.

پيامبر به مقابله آنان شتافت.

پيش از آن كه‏شعله نبرد افروخته شود، پيامبر بر روى تپه‏اى خوابيده بود.

"دعثور" كه‏از اين امر آگاه شده بود به سوى محلى كه پيامبر در آنجا خوابيده بود رفت‏و با شمشير آخته بر بالاى سر آن‏حضرت ايستاد و گفت: اكنون چه كسى‏مرا از كشتن تو باز مى‏دارد؟ پيامبر فرمود: اللَّه.

در همان زمانى كه دعثورقصد كرد شمشيرش را بر پيامبر فرود آورد.

جبرئيل او را به كنارى پرتاب‏كرد.

پيامبر نيز فوراً برخاست و شمشير او را برداشت و گفت: اينك چه‏كسى مرا از كشتن تو باز مى‏دارد؟

/ 30