مهم‏ترين مسأله، حكومت اسلامى بود - هدایتگران راه نور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هدایتگران راه نور - نسخه متنی

محمد تقی مدرسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گذشته )نهم‏هجرى( پيامبر و يارانش را از اجراى مراسم حج بازداشته بودند.

چون‏پيامبر مناسك حج را به پايان برد، وخطبه‏اى درميان مسلمانان ايرادكرد كه حاوى تعاليم دينى و اخلاقى بود، سپس عزم بازگشت به مدينه‏كرد.

چه بسا برخى از ياران آن‏حضرت كه وى را در اين سفر مقدّس‏همراهى مى‏كردند، به آشكار مظاهر نگرانى و اضطراب را هر لحظه درچهره وى مشاهده مى‏نمودند.

گويا پيامبر مى‏خواست رازى را آشكار كندكه از آن مى‏ترسيد، يا در انتظار فرصتى مناسب براى مطرح كردن آن بود.

اين حج، آخرين حجى بود كه پيامبر به جاى آورد.

از اين رو آن را"حجةالوداع" نام نهادند.

بديهى است كه پيامبر بخواهد در اين حج همه‏چيزهايى را كه به مصالح مسلمانان و امور سياسى و دينى آنان مربوطمى‏شد، بيان كند.

مهم‏ترين مسأله، حكومت اسلامى بود

چون پيامبر بدرود حيات‏گويد، اعراب كه هنوز اسلام در ژرفاى دل آنها ريشه نداونيده دچارتشتت و اختلاف خواهند شد و دو باره به جنگ و ستيز برخواهندخواست و در نتيجه دين فداى اختلافات خواهد گشت.

وحى به او خبر داده بود كه پس از وى حكومت از آن على بن ابى‏طالب‏است.

او نخستين كسى بود كه به خدا و فرستاده‏اش ايمان آورد و در راه‏خدا سختيهاى بسيارى تحمل كرد و در قضا و ديگر فضايل انسانى ازديگران پيش‏تر بود.

پيامبر خود چندين بار، اين موضوع را به مسلمانان‏تأكيد كرده بود.

پيامبر نسبت به آينده امت اسلامى، بسيار احساس‏نگرانى مى‏كرد.

زيرا به خوبى مى‏ديد كه برخى از مسلمانان انديشه‏حكومت بر مسلمانان را در سر مى‏پرورانند.

و تنها بدين خاطر اطراف‏آن‏حضرت را گرفته‏اند.

چون پيامبر به محل "كراع عميم" ازسرزمين‏هاى "عسفان" رسيد، اين آيه مباركه نازل شد كه: )فَلَعَلَّكَ تَارِكُ بَعْضَ مَا يُوحَى‏ إِلَيْكَ وَضَائِقُ بِهِ صَدْرُكَ(12)).

"شايد برخى از چيزهايى كه به تو وحى مى‏شود فروگذارى و سينه‏ات بدان‏تنگ شود.

" چون آن‏حضرت به غديرخم رسيد اين آيه فرود آمد: )يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ‏وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ(13)).

"اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت بر تو فرود آمده، تبليغ كن و اگرچنين نكنى رسالت خود را به انجام نرسانده‏اى و بدان كه خداوند تو را از مردم‏نگه مى‏دارد وبراستى خداوند گروه كافران را هدايت نمى‏كند.

" با نزول اين آيه، پيامبر به يارى خداوند در مورد خلافت حضرت‏على‏عليه السلام اطمينان پيدا كرد و كمر به اجراى آن بست و به مسلمانان دستورداد تا جمع شوند.

چون مسلمانان جمع شدند پيامبر براى ايراد سخنرانى‏درميان آنان برپاى خاست، و پس از خطابه‏اى ارزشمند به مسأله خلافت‏على بن أبى طالب اشاره كرد و فرمود: "هركس كه من مولاى اويم على هم‏مولاى اوست خداوندا دوستدار او را دوست بدار و با دشمن او دشمنى كن.

محبوب‏دار هركس كه او را محبوب مى‏دارد و خشم بگير بر كسى كه برعلى خشم مى‏گيرد، كسى كه او را يارى مى‏دهد، يارى ده و عزيزدار آن‏كس را كه به على كمك مى‏كند و خواردار آن كسى كه وى را خوارمى‏دارد، و هرجا كه وى بگردد حق را با وى به گردش درآر".

آنگاه به مسلمانان دستور داد با على بيعت كنند و به وى به عنوان‏صاحب امر )خليفه( مؤمنان سلام كنند.

چون كار بيعت مسلمانان باعلى‏عليه السلام پايان گرفت، آيه ديگرى نازل شد كه اكمال و اتمام دين را به‏همگان اعلام مى‏داشت: )الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ‏دِيناً(14))؛ "امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر

/ 30