پيامبر با بيوهزنان ازدواج مىكرد
در آن روزگار، يكى از عاداتنابههنجار اعراب آن بود كه زن بيوه را به كلى طرد مىكردند تا تن به گناهوزشتى دهد و يا آن كه به فقر دچار شود و نابود گردد.البته جنگهاىاسلامى موجب افزايش تعداد اين زنان نيز شده بود.بعلاوه پيامبر با اينزنان ازدواج مىكرد، تا نظر قبيلههاى آنها را به اسلام جلب كند.برخىاز زنانى كه پيامبر از طريق نخست با آنان پيمان زناشويى بسته بود،عبارتند از: اُمّ سلمه و سوده دختر زمعه و رمله ام حبيبه و حفصه دختر عمروميمونه.نام برخى از زنانى كهاز طريق دوم بههمسرى آنحضرت درآمدهبودند، عبارتند از: صفيه دختر ثابت.ثابت يكى از سران يهود بود.بهنظر مىرسد پيامبر با دختر ثابت ازدواج كرد تا دلهاى يهوديان را كهدژهايشان ويران و مجد و شكوهشان نابود شده بود، به اسلام جلب كند."جويرة" نيز يكى ديگر از زنان پيامبر بود.پس از آنكه اربابانِ وىدر غزوه "بنى مصطلق" تار و مار شدند، آنحضرت وى را به زنى گرفتو به خاطر همين زن، همه اسيران بنى مصطلق آزاد شدند.بنى مصطلق نيز به بركت اين پيمان خجسته، به اسلام گرويدند.- از اينها گذشته، بايد اضافه كنيم كه پيامبر تنها براى مردان برانگيختهنشده، بلكه وى مأموريت هدايت زنان را نيز برعهده دارد.همانگونه كهپيامبر مستقيماً با مردان ارتباط برقرار مىكرد، مىبايست زنها را نيزتحت تربيت و تهذيب قرار دهد بنابراين اگر پيامبر اين مقدار ازدواجنمىكرد فرصت كافى براى برخورد نزديك با زنان براى او فراهم نمىآمدو ناچار بود از دور به اين مهم اقدام كند كه البته اين اندازه در تربيت زنكه شايستگى رهبرى فكرى و تربيتى را داراست، كافى نبوده است با آنكهپيامبر با زنانى كه از نظر جنسيت متفاوت از يكديگر بودند، ازدواج كردامّا توانست نمونه عالى مديريت در زندگى خانوادگى باشد اگرچهمشكلات بس پيچيده اجتماعى نيز اطراف آنحضرت را فرا گرفته بود.مدير و مربّى در ديگر امور، پيامبر با وسعت انديشه وسعه صدر و حسن تدبيرشوبا ويژگى خاصى كه خداوند به او داده بود، توانست برترى و تفوق خودرا بر ساير مردمان و در همه زمانها نشان دهد.آنحضرت با آنكه يتيمىطرد شده بود، توفيق يافت از جهنم بيابان عربستان، بهشت دولتهاىاسلامى و مهد تمدن و فرهنگ اسلامى را بنيان نهد.و از مردمان آن دياركه از نظر اخلاق و عادات از بدترين مردمان روى زمين به شمارمىآمدند، پيوسته رهبران و سرورانى جهانى به وجود آورد.آنچنانكهتفصيل برخى از اين رويدادها را، پيش از اين نيز بيان كرديم.آيا اينهاهمه نمىتواند گواهى بر حُسن تدبير و وسعت انديشه و سيرت زيبا و كمالروحى و عقلى آنحضرت به شمار آيد؟ خُلق عظيم اگر از شرح صدر و وسعت روح آنحضرت در ميدان تدبير امورخصوصى و عمومى تا ساير مظاهر برترى روحى و اخلاقى وى تأمل كنيمبايد از توصيف كامل جوانب برترى آنحضرت در اخلاق، اظهار عجزوناتوانى نماييم.چراكه خداوند وى را خاتم پيامبران قرار داده و اينانكسانى هستند كه در هر دو جنبه مادى و معنوى راهبر و سرآمد تمامانسانها بودهاند.اميرمؤمنان على عليه السلام، براى نشان دادن عجز و ناتوانى انسان از توصيفكامل پيامبر، استدلال لطيفى را بيان كرده است.او مىگويد: خداوند درقرآن مىفرمايد: )وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا(15))."اگر نعمتهاى خداوند ا شمارش كنيد، آنها را نتوانيد جمع كرد.