ابوطالب مردى تنگدست‏وعيالمند بود - هدایتگران راه نور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هدایتگران راه نور - نسخه متنی

محمد تقی مدرسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وقتى سيل، ساختمان كعبه را ويران‏كرد، قريش دست به كار ترميم خرابيها شد؛ امّا درباره اينكه چه كسى"حجرالاسود" را در جاى خود نصب كند و اين افتخار را به خوداختصاص دهد، اختلاف درگرفت.

اين اختلاف به جاى باريكى منتهى‏شد، تا آنكه خردمندان قريش گفتند: بايد به فرمان نخستين كسى كه بدين‏جا داخل مى‏شود تسليم شويم.

ديگران نيز اين رأى را پذيرفتند و چشم به راه نخستين كسى ماندند كه‏از در وارد شود.

ناگهان چهره محمد صلى الله عليه وآله پديدار شد و همه آنان يكصداگفتند: اين امين است.

ما به حكم او راضى هستيم.

پيامبر فرمود:پارچه‏اى آوردند و سپس دستور داد هريك گوشه‏اى از آن پارچه راگرفتند و خود سنگ را در ميان آن نهاد و چون پارچه را بلند كردند و به‏محاذى ديوار رساندند، آن‏حضرت با دست خود سنگ را در جايگاهش‏قرار داد و با اين داورى عادلانه حقوق همه قبايل را حفظ كرد، و خود نيزبه افتخار نصب حجرالاسود نايل آمد.

قريش با اجراى اين حُكم به‏افتخار و سرورى فراوان دست يافتند.

در آن زمان اخلاق زشت و ناپسند به صورتى زننده در ميان جوانان‏شايع بود، به گونه‏اى كه در ميان اعراب آن روز، به جز شمارى اندك،همه جوانان به محيط فاسد و گناه‏آلود زمان خود گرفتار بودند، امّا با اين‏وجود هيچ يك از اعراب معاصر پيامبر و كسانى كه روزگار جوانى‏آن‏حضرت را زير نظر داشتند، يك مورد گرايش به باطل يا شركت درمجامع لهو و لعب براى او ثبت نكرده‏اند، بلكه برعكس مردم همه معانى‏بزرگوارى و شرف و ارزشهاى والاى انسانى را در وجود اين جوان بزرگوارمشاهده مى‏كردند.

معروف است كه آن‏حضرت از بزرگان و رؤساى مكّه درخواست‏كرد، مجمعى براى دفاع از حقوق ضعيفان و كمك به آنان تشكيل دهند.

افراد پاك سرشت از پيشنهاد حضرت استقبال كردند و براى پرداختن به‏اين مهم سوگند شرف خوردند.

اين پيمان به نام "حلف الفضول" خوانده‏شد.

اين پيمان چه با پيشنهاد پيامبر استوار شده باشد يا با پيشنهاد شخصى‏ديگر، پيامبر همواره در آن حضور مى‏يافته، و پس از رسالتش نيز آن راتمجيد كرده است.

آن‏حضرت درباره اين پيمان مى‏فرمود: "با عموهاى‏خود در خانه عبداللَّه بن جدعان شاهد انعقاد اين پيمان بودم، من اين پيمان‏را با شتران سرخ موى هم عوض نخواهم كرد.

و اگر در زمان اسلام هم‏بدين پيمان فراخوانده مى‏شدم، بازهم بدان پاسخ مى‏گفتم".

امين و دانا چون مكّيان بر برتريهاى اخلاقى و بزرگواريهاى معنوى آن‏حضرت‏واقف شدند، وى را بر كارهاى خود امين شمردند و امانتهاى خود را به اوسپردند و او را محرم اسرار خود دانستند و در مسايل مهم خويش با وى به‏مشورت نشستند.

محمّد در ميان آنان به فردى امين، راستگو و دانامشهور بود.

درباره كفيل وى، ابوطالب، نيز بايد بدانيم كه پيامبر نسبت‏به او وفادار بود و در حقّ او نيكى مى‏كرد.

ابوطالب مردى تنگدست‏وعيالمند بود

از آنجا كه وى مسئوليّت سنگين رياست بنى هاشم رابرعهده داشت پيش از هر چيز به مال نيازمند بود و با اين حال درآمداندكى داشت.

به اين سبب پيامبر از اوان كودكى در اين انديشه بود كه‏كارى انتخاب كند تا اندكى از بار سنگين مسئوليّت كفالت ابوطالب‏بكاهد.

از اين رو به شبانى روى آورد كارى كه در شأن كودكان عرب درمكّه بود.

با اين تفاوت كه وى با اين كار شايستگيهاى لازم را براى به‏دوش گرفتن بار سنگين رسالت را نيز كسب مى‏كرد.

چراكه خداوند هيچ‏پيامبرى را به رسالت برنيانگيخت مگر آنكه روزگارى از زندگى‏اش را به‏شبانى پرداخته بود.

/ 30