هدایتگران راه نور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هدایتگران راه نور - نسخه متنی

محمد تقی مدرسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وقتى را از دست نمى‏داد كه درطاعت خداوند نباشد.

با هركس كه ديدار مى‏كرد، در سلام گفتن سبقت مى‏جست.

هركس‏براى كارى در كنار او بود صبر مى‏كرد تا وى جدا شود.

به هريك ازيارانش كه برمى‏خورد دستش را براى مصافحه دراز مى‏كرد.

و آنگاه دست‏او را مى‏گرفت وانگشتانش را در انگشتان او فرو مى‏برد و آنگاه دست‏ديگرش را بر روى دست او مى‏نهاد.

اگر به نماز ايستاده بود.

و كسى براى كارى نزد وى مى‏آمد، نمازش رازودتر تمام مى‏كرد و آنگاه رو به شخص كرده مى‏گفت: آيا كارى دارى؟وچون حاجت او را روا مى‏كرد، دوباره به نماز مى‏ايستاد.

بيشتر به حالت تواضع مى‏نشست.

يعنى زانوانش را با دو دست بغل‏مى‏كرد و تا آخر مجلس مى‏نشست.

هيچ‏گاه ديده نشد درميان يارانش،پاهايش را دراز كند.

بيشتر رو به قبله مى‏نشست.

هركس را كه بر وى‏وارد مى‏شد گرامى مى‏داشت و گاهى اوقات براى افرادى كه از بستگان اوهم نبودند، جامه‏اش را براى نشستن مى‏گستراند.

گليم را زير پاى كسى‏مى‏انداخت كه بر وى وارد شده بود، و اگر آن فرد نمى‏پذيرفت آنقدراصرار مى‏كرد تا بپذيرد.

هركس به سخن پيامبر گوش مى‏سپرد گمان مى‏برد كه وى درنظر پيامبرگرامى‏ترين مردمان است.

تا آنجا كه هركس در محضر او مى‏نشست ازچهره ونگاه مبارك پيامبر برخوردار مى‏شد.

براى احترام و گرامى‏داشت يارانش، آنان را به كنيه فرا مى‏خواند،واگر كسى كنيه نداشت، آن‏حضرت خود كنيه‏اى براى او تعيين مى‏كرد.

در مورد زنان نيز اگر فرزندى داشتند آنها را به نام فرزندانشان‏مى‏خواند وگرنه كنيه جديدى براى آنها برمى‏گزيد.

حتى كودكان را نيز باكنيه صدا مى‏زد.

از ديگران به خشم دورتر و به خشنودى نزديك‏تر و نسبت به مردم ازديگران دلسوزتر و سودمندتر بود.

هرگاه در مجلسى حاضر مى‏شد مى‏فرمود: "خداوندا پاك و منزهى‏وستايش تو راست.

گواهى دهم كه معبودى جز تو نيست.

از تو آمرزش‏خواهم وبه سوى تو بازگشت مى‏كنم".

وقتى درميان يارانش حضور مى‏يافت، به درستى معلوم نبود كه كدام‏يك از آنان حضرت محمد صلى الله عليه وآله است.

زيرا خود را درميان آنان جاى‏مى‏داد )جاى ويژه‏اى براى خود تعيين نمى‏كرد(.

امّا بعداً چون تعدادملاقات كنندگان حضرت رو به افزايش رفت و واردان در پيش رويش‏مى‏پرسيدند كه كداميك از شما محمد هستيد؟ براى آن‏حضرت سكّويى‏گلين درست كردند.

با اين وجود آن‏حضرت بازهم مى‏فرمود: من بنده‏اى‏بيش نيستم.

پيامبر اسلام خداترس‏تر از همه بود.

نسبت به خدا از همگان پرواى‏بيشترى داشت.

در شناخت خدا از همه داناتر و در طاعت خداوند از همه‏نيرومندتر ودر عبادت خدا شكيباتر و محبتش به خدا از ديگران بيشتروزهدش از همه زيادتر بود.

آنقدر به نماز مى‏ايستاد كه كف پاهايش ازكثرت نماز شكافته مى‏شد.

وقتى به نماز مى‏ايستاد اشكهايش روان‏مى‏شد.

از صداى گريه وناله‏اش، زمينى كه روى آن نماز مى‏خواندمى‏لرزيد.

گاه آنقدر روزه مى‏گرفت كه گفته مى‏شد: ديگر افطار نمى‏كندوگاه نيز روزه نمى‏گرفت تا جايى كه

/ 30