بیشترلیست موضوعات -هدايتگران راه نور - زندگانى پيامبر گرامى حضرت محمّد مصطفىصلى الله عليه وآله- پيش از بعثت ابوطالب مردى تنگدستوعيالمند بود ازدواج فرخنده روزها گذشت پس از بعثت ظلم وستم درميان آنان شايع بود مشرق اسلام تنها يك قبيله دعوت پيامبر را پذيرفت اسلام در مصاف با يهود در سال هشتم، سوره برائت )توبه( نازل شد. پيامبر درصدد جنگ با روم برآمد حجةالوداع مهمترين مسأله، حكومت اسلامى بود پيامبر با بيوهزنان ازدواج مىكرد توضیحاتافزودن یادداشت جدید
شكنجه و مجازات قريش قرار دادند؟! چه بسيار برده و كنيزىكه به پيامبر ايمان آورد و خونش به ناحقّ ريخته شد، و خود را فداىدين وايمانش كرد؟! عمّار، يكى از همين گروه بود كه قريش او رابه سختى شكنجه دادند و ياسر و سميّه، پدر و مادرش را، با وضعى فجيعبه شهادت رساندند.استوار و مقاوم در راه رسالت پيامبر نيز از اين شكنجهها و آزارها، بهره كمى نداشت.هرگاهمىشنيد يكى از يارانش شكنجه شده يا در راه رسالت او مورد آزار قرارگرفته، اندوهگين و متأثّر مىشد و چه بسا اشك از چشمانش جارىمىگشت.علاوه بر اين، قريش شخص پيامبر را هم مورد آزار و اذيّتخود قرار مىداد.ابولهب به پيامبر سنگ پرتاب مىكرد، و همسرش دررهگذر آنحضرت خار و خاشاك مىگسترد.برخى ديگر سعى مىكردند،خشم آنحضرت را شعلهور سازند.از اين رو وقتى به نماز مىايستاد؛محتويات شكمبه گوسفند را بر سر او مىريختند و يا وقتى غذا مىخوردخوراك آنحضرت را آلوده مىكردند(7).يكى از كافران سر مبارك آنحضرت را با كمان شكست به طورى كهخون بر چهره شريفش جارى شد.برخى ديگر ديوار خانه آنحضرت رابه كثافت مىاندودند، وگاهى نيز كثافاترا در آستانه خانهاش مىريختند.دهانهاى بىدر و دروازه كفار از ناسزا و ريشخند و سخنان زنندهوزشت پر بود كه هر آن، آنها را نثار پيامبر مىكردند.تلاش كافران پيامبر صلى الله عليه وآله با استوارى و شكيبايى تمام و صبر و تحمّلى پيامبرانه دربرابر اين همه آزار و شكنجه ايستادگى مىكرد.اگر گروهى از كافران بهنزد آنحضرت مىآمدند، وى با گشاده رويى از آنها استقبال مىكرد و بابهترين شيوه آنان را به دين خدا فرا مىخواند.اگر دعوتش رانمىپذيرفتند؛ از آنان مىخواست كتابى مانند قرآن بياورند و سپس اينآيه را بر آنها تلاوت مىكرد: )قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَبِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً(8))."بگو اگر آدميان و پريان گرد آيند بر آن كه مانند اين قرآن را بياورند،نتوانند مانندش را بياورند اگرچه برخى از ايشان پشتيبان برخى ديگر باشند." بسيارى از اوقات كفار او را مورد تمسخر قرار مىدادند و دعوتش را بهريشخند مىگرفتند، امّا پيامبر بدون آن كه از آنان خشمناك شود يامنقلب گردد اندرزشان مىداد و به سوى خداوندشان فرا مىخواند.گاه در مجامع و درميان قبايل مىرفت و مردم را به سوىپروردگارشان دعوت مىكرد، امّا كفار قريش در دعوت او از دو راه ايجادخلل مىكردند.نخست آن كه مردم را از اين كه تحت تأثير قرار بگيرند، برحذرمىداشتند.به مردم مىگفتند اين مرد از خود ماست؛ او جادوگر و ديوانهاست يا اينكه مىگفتند دروغگوست.اين تبليغات چنان مؤثر افتاده بود،كه مردم در گوشهاى خود پنبه مىگذاشتند تا مبادا سخن پيامبر را بشنوند.دوم اينكه مردى از كفار پُشت سر پيامبر به راه مىافتاد و بانگبرمىداشت كه او دروغگوست.بدينترتيب گفتار پيامبر به گوش مردمنمىرسيد و كسى به دعوتش پاسخ نمىگفت.تدبير كوتهفكران كفار قريش با اين مخالفتها نتوانستند، از حركت اين رسالت و آوازهآن جلوگيرى كنند.بنابراين چاره ديگرى انديشيدند، تا شايد مردم را ازگرايش به اسلام منع كنند.آنها نزد پيامبر صلى الله عليه وآله آمده به او گفتند:اى محمد! تو خدايان ما را ناسزا گفتى و عقلهاى ما را پوك خواندىوجماعت ما را پراكنده ساختى.اگر با چنين كارها در پى كسب ثروتهستى ما به تو ثروت مىدهيم؛ و اگر خواهان سيادت و بزرگى هستى