هدایتگران راه نور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هدایتگران راه نور - نسخه متنی

محمد تقی مدرسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تورا سيادت خواهيم داد و اگر بيمارى تو را درمان خواهيم كرد.

امّا پيامبر در پاسخ فرمود: "هيچ كدام از اينها كه گفتيد در كار نيست.

بلكه خداوند مرا به پيامبرى به سوى شما برانگيخته و كتابى نيزفروفرستاده است.

اگر آنچه را كه آورده‏ام بپذيريد، همان در دنياوآخرت بهره شماست و اگر آن را نپذيريد من همچنان صبر مى‏كنم تاخداوند ميان ما داورى كند".

ابوطالب.

نگاهبان و پشتيبان‏ كافران اين بار انديشه كردند كه اين درخت پاك را از بيخ ريشه‏كن‏كنند و شخص پيامبر را از پاى درآورند.

امّا پيامبر تكيه‏گاهى نيرومندداشت كه كفار نمى‏توانستند از پس او برآيند.

اين تكيه‏گاه عمو و ياورش‏ابوطالب، رئيس قريش و بزرگ بنى هاشم بود.

بنابراين، آنان در گام اول خواستند ابوطالب را بفريبند به وى گفتند:"ما يكى از فرزندان زيباى خود را به تو مى‏دهيم و محمد را از تومى‏گيريم و مى‏كشيم"! ابوطالب پاسخ داد: شما به انصاف معامله نمى‏كنيد.

من فرزند شما را بگيرم و آب‏وخوراكش دهم و شما فرزند مرا بگيريد و بكشيد؟! كافران گفتند:

برادرزاده‏ات به خدايان ما دشنام مى‏گويد، بر دين ما عيب مى‏گيرد، عقلهاى مارا پوك مى‏خواند و پدران ما را به گمراهى متهم مى‏كند.

يا تو او را از اين‏كارها بازدار و يا آن كه خودت را كنار بكش وبگذار تا ما او را از اين كاربازداريم.

امّا ابوطالب كه در راستى گفتار برادرزاده‏اش و پيامبرى كه به سوى اوبرانگيخته شده بود، ترديد نداشت گفتار آنان را رد كرد و هيچ يك ازپيشنهادهاى آنان را نپذيرفت و خطاب به پيامبر فرمود: مردم را به سوى‏پروردگارت فراخوان و بدان كه من هرگز از يارى تو دست برنمى‏دارم.

محاصره‏ وقتى قريش ديد كه ابوطالب از يارى پيامبر دست بردار نيست نقشه‏ديگرى كشيد.

آنان تصميم به قطع رابطه با پيامبر و ياوران هاشمى‏اش‏گرفتند، وعهدنامه‏اى نيز در اين باره نوشتند، و مردم را از فروش كالا به‏بنى‏هاشم منع كردند.

ابوطالب، بنى هاشم را جمع كرد و آنان را در دره‏اى‏كه در اطراف مكّه داشت، جاى داد.

پيامبر و بنى هاشم مدت سه سال‏ودر سخت‏ترين شرايط در اين دره به سر بردند.

ترس و اضطراب به قدرى زياد بود كه ابوطالب در هر شب، چندين‏بار بستر خود را با بستر پيامبر عوض مى‏كرد تا مبادا حيات پيامبردستخوش حادثه‏اى گردد.

خداوند اراده كرد كه مدّت اين تبعيد و محاصره پايان يابد.

پس به‏موريانه‏اى فرمان داد تا خطوط ملعونى را كه بر روى عهدنامه نوشته شده‏بود، بخورد.

موريانه آن خطوط را خورد.

آن‏گاه خداوند، پيامبرش را ازاين ماجرا آگاه كرد.

پيامبر نيز اين خبر را با ابوطالب درميان نهادوابوطالب هم به سوى كفار رفت وآنان را از آنچه روى داده بود مطلع‏ساخت و گفت: اين علامت راستگويى فرزند برادرم در دعوتش و نشانه‏دروغ شما در انكار رسالت اوست.

كفار جريان پيمان‏نامه را به عنوان داور در كار خود گرفتند.

بدين‏ترتيب كه اگر پيمان‏نامه، همانگونه كه رسول خدا خبر داده بود، از بين‏رفته باشد، مسلمانان را از تبعيد بيرون آورند و اگر چنان نبود، پيامبرو همه يارانش را همچنان در شعب ابى طالب نگه‏دارند.

وقتى قريش به سراغ پيمان‏نامه رفتند، آن را همان‏گونه كه پيامبر گفته‏بود، يافتند و طبق قرار، بنى هاشم از تبعيدگاه خود آزاد شدند.

بدين‏ترتيب يكى‏از طاقت‏فرساترين‏دوره‏هاى‏رسالت پيامبرپايان پذيرفت.

/ 30