از ديدگاه فلسفى تسلط بى چون و چراى عقايد يونانى بر بحث آزادى سايه افكنده است. اين عقايد در گستره قابل ملاحظه اى در قالب گفتارهاى موجز و پرمعنا وارد تمدن اسلامى شدند. اين گفتارها به سادگى به خاطر سپرده مى شدند و همواره تمامى مسلمانان تحصيل كرده آن ها را نقل و تكرار مى كردند. انديشه هايى كه آن ها ارائه كردند در الگوى انديشه اسلامى انسجام يافت. تفسير آن ها از آزادى از جهاتى با مفهوم قديمى عربى در باره انسان (حرّ) موافق بود. به همين جهت پيام آن انديشه ها بسيار آسان تر پذيرفته مى شد.
الف ـ آزادى; مفهومى اخلاقى
اخلاق بخشى از فلسفه است كه بحث آزادى در آن طرح شده است. آزادى صفت و حالت افراد است و بر وضعيت اجتماعى يا سياسى مبتنى نيست. آزادى بخش پذير نيست; انسان نمى تواند در شخصيت اخلاقى اش نيمى آزاد و نيمى برده باشد.(1) در تعريف مثبت آزاديِ اخلاقى به معناى خواستِ پسنديده از جانب انسان است.(آزادى يعنى اين كه انسان در خدمت خير باشد و پيوسته آن را بپروراند. درجه خدمتش دامنه آزادى اش را تعيين مى كند; زيرا كسى كه [كار] نيك انجام نمى دهد آزاد نيست (سقراط)).(2) (از فيثاغورث سؤال شد: چه كسى آزاد است؟ او جواب داد: كسى كه كار نيك انجام مى دهد.)(3) آزادى يعنى كنترل نفس:(كسى كه قادر نيست خودش را كنـترل كنـد آزاد شمرده نمـى شود (فيثاغورث)).(4) زيرا كنترل نفس شرط لازم كنترل كردن ديگران است.(5) آزادى به انسان حكيم قدرتى عطا مى كند كه خودش را از قيد و بندهاى محيط طبيعى اش و از عادات و رسوم آزاد گرداند. اين امر او را حكيمى واقعى مى سازد:(حكيمى كه داراى روحى آزاد است بر قانون طبيعت مسلط است در حالى كه حكيمى كه داراى روحى آزاد نيست برده قانون طبيعت است)(6). (افلاطون) آزادى واقعى را تنها كسى به دست مى آورد كه بصيرت و صداقت دارد:(اگر بصيرت در طرف راستت باشد و صداقت در طرف چپ هميشه در امان و آزاد خواهى بود (افلاطون)).(7) سرسپردگى كامل به حقيقت انسان را آزاد ساخته و او را از انسان غير آزاد متمايز مى سازد:(تفاوت انسان آزاد و برده در اين است كه انسانِ آزاد هميشه و ذاتاً از حقيقت محافظت مى كند; يعنى از روى عشق و علاقه اين كار را مى كند در حالى كه برده هميشه به طور اتفاقى از حقيقت دفاع مى كند; يعنى اين كار را از روى ترس و وحشت انجام مى دهد (سقراط)).(8) در نتيجه آزاد زاده شدن و آزاد زيستن شرط دانش مند واقعى به شمار مى رفت. هيپوكريت(1) در وصيت نامه اش ـ كه به عربى برگردانده شده است ـ آزاد به دنيا آمدن (فى جنسه) را شرط اول دانش جوى پزشكى قرار داده است.(9) ذكر اين نكته جالب است كه ابن رضوان پزشك بزرگ مسلمان زمانى كه به تبعيت از هيپوكريت شرايط لازم را براى پزشكان بر مى شمرد براى اين شرط اهميتى قائل نشده است.(10) در تعريفى منفى آزادى عبارت است از رهايى از تعهدات و از قيد و بندهاى زندگى روزمره:(دارايى و ثروت صاحب اختيار فرد هست و كسى كه به جز خودش به هر كس و يا هر چيزى خدمت مى كند