عقيده اى كه در باره (آزادى فردى) در ميان فقها و طبقاتِ ديگرِ جامعه رايج شد در متون فقهى ـ حقوقى به روشنى براى ما توضيح داده نشده است. بر اساس روش مرسوم در ميان مقامات سياسى يا حقوقى در اتّخاذ شيوه هاى مختلف سلب آزادى از فرد مى توان مطالب بيش ترى در باره آزادى فردى فهميد. اين شيوه ها در درجه اول شامل زندان و در درجه نازل تر شامل بى گارى مى شود. هر دو موضوع ما را مجدداً به بخش بسيار متنوع و پيچيده اى از ساختار اجتماعى رهنمون مى كند. نه زندان ونه بى گارى هيچ كدام به دلايل متعددى با قواعد سخت اداره و اجرا نمى شد وحتى در جايى كه قانون در موضوعى دخالت مى كرد اغلب كاربردش دل بخواهى بوده و بستگى به انسانها و شرايطى داشت كه طبيعتِ موضوع اقتضا مى كرد. تنها از مجموعه مستندات مناسب و متكى بر منابع در دسترس مى توان تصويرى واضح و معقول از واقعيات جارى در اسلام به دست آورد. مطالبى كه ذيلاً مى آيد ضرورتاً گزينش شده اند. اين مطلب را هم بايد به خاطر داشت كه اصول كلى هميشه داراى استثنائاتى در تاريخ اسلام بوده اند. هيچ گونه كوششى براى پرداختن منظم و كشف روند تحولات تاريخى اوضاع و احوال محلى و ويژ گى هاى مكتب حقوقى صورت نگرفته است. بنا بر اين پژوهش بسيار گسترده ترى در اين زمينه لازم است.
زندان
قرآن خود را با مؤسسه زندان ها آشنا معرفى مى كند. اين مطلب در داستان يوسف آشكار است.سجن واژه اى است كه در آن سوره براى زندان به كار گرفته شده است. در سوره شعرا در جايى كه فرعون موسى را تهديد به زندان مى كند مجدداً يكى از مشتقات لغوى (سجن) آمده است. از آن جا كه (سجن) در قرآن تنها در رابطه با مصر به كار مى رود اين چنين ادعا شده است ـ البته بدون مدرك قانع كننده اى ـ كه ريشه اين واژه را بايد در مصر جست وجو كرد.(16)