آزادى در اسلام در ابعاد متافيزيكى و هستى شناختى اش به اصطلاحاتى هم چون (اختيار) (قدرت) و اضداد آن ها مربوط مى شود. قبلاً گفتيم كه تأملات بسيارى كه متكلمان اسلامى صرف بحث آزادى اراده كردند نتوانست از سطح تئوريِ كلامى و متعصبانه فراتر رود. بنابر اين از اين تأملات چيز بسيار كمى درباره مسئله گسترده تر آزادى مى توان آموخت.(103) انديشه اى قديمى كه مخصوصاً نستيسيزم(1) در تمام اشكال گوناگونش آن را پرورانده است حاكى از اين است كه بدنِ انسان زندانِ روح است و جهان زندانِ انسان و مرگ رهايى از آن زندان و مقصدى است كه مؤمنان واقعى قلباً خواهان آن هستند. اين نظريه عمدتاً مورد توجّه وعلاقه مسلمانان متديّن بود كه در بسيارى موارد و به شيوه هاى گوناگون آن را بيان كرده اند. ارتباط اين نظريه با فلسفه يونانى در حكايتى منسوب به فيثاغورث درباره ملاقات وى با مردى چاق آشكار مى شود. فيثاغورث به او گفت: (چرا اين قدر به مرتفع ساختن ديوارهاى زندان خود مى پردازى؟)(104) در ادامه آن به روايت كتاب (جاويدان خرذ) مسكويه فيثاغورث اظهار مى كند كه:(حكيم