بیشترلیست موضوعات سخنى با خواننده مقدمه مترجم ديباچه فصل اول:
طـرح مسئـله فصل سوم:
تعـاريف آزادى فصل چهارم:
ابعاد جامعه شناختى و حقوقى مفهوم آزادى الف ـ برده دارى ب ـ موارد محروميّت از آزادى زندان بيگارى فصل پنجم:
نظريات فلسفى در باره آزادى الف ـ آزادى; مفهومى اخلاقى پ ـ آزادى در تأمّلات متافيزيكى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
آزاد نيست (سقراط)).(11) (كسانى كه شيفته پول هستند آزادى ندارند. (هومر)).(12) اندكى دارايى و ثروت دنيوى به دست آوريد و به عنوان يك انسان آزاد زندگى كنيد ([حضرت] محمد[^])).(13) (كسى كه انجام كارى از او تقاضا شده تا زمانى كه تعهد و قولى نداده آزاد است ([حضرت] على[&])).(14) همان طورى كه بيان شد اين گونه بى نيازى از انسان هاى ديگر و از نيازهاى مادى براى نمونه در دو بيتى ابن مواهب الحزيرى (وفات 7 ـ 1206) به عنوان زندگى نيك تلقى شده است:(اگر زندگى نيك مى خواهى هرگز بنده ديگرى مباش و هرگز ارباب ديگرى مباش.سعى كن معاش متوسطى به دست آورى كه در اين صورت از قيد و بند پر مشقت ثروت رهايى مى يابى و از بند خفت بار تنگ دستى آزاد خواهى شد).(15) دانش مند و شاعر معاصر رشيدالدين ابن خليفه (1219 ـ 1183) با عبارتى بسيار مختصر گفته است: (آزادى زندگى نيك است).(16) در تعريفى منفى آزادى هم چنين رهايى از شرّ است; شرّى كه انسان را از نائل آمدن به هدف واقعى وانسانى اش باز مى دارد. پرهيز از كردارهاى بد كه انسان ها به طور عادى آن ها را انجام مى دهند به معناى آزادى است:(مشكل است انسان آزاد باشد در حالى كه مطيع كردارهاى بدى باشد كه عادتاً انجام مى شوند (فيثاغورث)).(17) رهايى از حماقت روح را آماده آزادى واقعى مى گرداند:(… به همين جهت روح با تمايل به آزادگى از بندگى حماقت و بردگى بى تجربگى (حداثه) خود را رها مى سازد(هرمس)).(18) (آزادى يعنى اين كه جهالت بر شخص حكم نراند و وى آن چه را كه محتاج بصيرت نباشد انجام ندهد (سقراط)).(19) به هر حال مهم تر از همه آزادى عبارت است از رهايى از تمنيات و اميال.(20) معناى اين مطلب ممكن است چنين باشد كه انسان نبايد در صدد چيزهايى برآيد كه به دست آوردن آن ها براى او مشكل باشد; زيرا اين امر ممكن است او را در جست وجوى آن چيزها تحت فشار قرار داده و او را در حالى كه از آزادى اش محروم شده به حال خود وانهد:(ثروت يعنى زندگى در وطن