بیشترلیست موضوعات سخنى با خواننده مقدمه مترجم ديباچه فصل اول:
طـرح مسئـله فصل سوم:
تعـاريف آزادى فصل چهارم:
ابعاد جامعه شناختى و حقوقى مفهوم آزادى الف ـ برده دارى ب ـ موارد محروميّت از آزادى زندان بيگارى فصل پنجم:
نظريات فلسفى در باره آزادى الف ـ آزادى; مفهومى اخلاقى پ ـ آزادى در تأمّلات متافيزيكى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
چه كسى به دستورها و فرمان هاى حاكم اهميت داده و آن ها را اجرا مى كند؟ كسى كه بينش فلسفى دارد مى داند كه بهتر اين است كه حاكم فرمان دهد و اتباع اطاعت كنند; همان طور كه براى دانش آموز بهتر است درس بخواند وبراى معلم درس دادن ارجح است. طبيعت (السوس) بر حقانيت اين مطلب گواه است).(95) در حالى كه بر حاكم فرض است كه به آزادى اتباع خود احترام بگذارد اتباع نيز به نوبه خود بايد پيوسته از آزادى خود در مقابل تجاوز حكام غيورانه دفاع كنند. اين وظيفه اى است كه شخصيتى جدّى و استوار و مراقبتى دايمى مى طلبد. در اين جا نيز بايد مثالى از رهبران خردمند ارائه شود. به همين دليل ارسطو با پيش نهادِ اسكندر مبنى بر مشاركت در طرح هاى بلند پروازانه او براى فتح جهان مخالفت ورزيد. او اين گونه استدلال كرد كه اين چنين درگيرى در طرح هاى اسكندر موجب از بين رفتن آزادى شخصى وى خواهد شد:(اسكندر از ارسطو خواست تا وى را در آسيا همراهى كند امّا ارسطو پاسخ داد: من آزاد هستم دوست ندارم خودم را در معرض بردگى قرار دهم).(96) ديوژن ـ چنان كه از او انتظار مى رفت ـ فقر را بر خدمت به شاهان ترجيح مى داد:(يكى از طبيبان اسكندر (ديوژن) را ديد كه در حال شستن سبزيجاتى است كه مى خواهد بخورد. به او گفت: اگر به دربار پادشاه مى رفتى اين قدر فقير نبودى كه مجبور شوى چنين سبزى هايى را بخورى. (ديوژن) پاسخ داد:اگر تو به خوردن اين سبزى ها قانع بودى هم چنان انسان آزادى مى بودى و برده پادشاه نمى شدى).(97) به فيثاغورث چنين سخنى نسبت داده شده است:(انسان ها بايد از حاكم و ارتش او اطاعت كنند. البته نبايد اين اطاعت اطاعت مطلق باشد. اطاعت بايد تا آن جا باشد كه حدود و شرايط حاكم بر آزادى آن را مجاز داند).(98) او هم چنين خاطر نشان مى كند كه:(كسى كه قادر باشد آزادى خويش و ديگران را به نحوى حفظ نمايد كه فرمان بردار هيچ كس نبوده و هيچ كس را فرمان بردار خويش نسازد يك انسان شريف (كريم) و نگهبان راستين آزادى است).(99) در بين مسلمانان كه هميشه ارزش زيادى براى استقلال قائل شده اند (100) رد پاى انديشه سياسى مذكور در نكاتى كه در بالا ذكر آن ها رفت در داستان زير ظاهر مى شود كه به دولت مدار عالى رتبه با شكوه ترين دوران تمدن اسلامى مربوط مى شود:(مأمون از عبدالله بن طاهر پرسيد: اقامت گاه كدام يك از آن ها ـ اقامت گاه خودش يا عبدالله ـ بهتر است.عبدالله پاسخ داد كه: خودش را با خليفه در هيچ جهتى يك سان تلقى نمى كند. مأمون گفت: مرادش اين نبود.بلكه اين بود كه بداند خانه عبدالله و كاخ خودش نسبت به زندگى كردن و لذت بردن از عمر در آن ها