بیشترلیست موضوعات سخنى با خواننده مقدمه مترجم ديباچه فصل اول:
طـرح مسئـله فصل سوم:
تعـاريف آزادى فصل چهارم:
ابعاد جامعه شناختى و حقوقى مفهوم آزادى الف ـ برده دارى ب ـ موارد محروميّت از آزادى زندان بيگارى فصل پنجم:
نظريات فلسفى در باره آزادى الف ـ آزادى; مفهومى اخلاقى پ ـ آزادى در تأمّلات متافيزيكى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
كار گيرد; به عنوان مثال مى توانست فردى را به خاطر اهانتى كه به شخص قاضى كرده است محكوم به زندان كند كه ما امروزه آن را اهانت به دادگاه مى ناميم.(39) هم چنين قاضى مى توانست افراد را بدون هيچ دليل موجهى بلكه تنها از روى هوى و هوس يا به خاطر منافع شخصى خودش به زندان فرستد.(40) از طرف ديگر او مى توانست از فرستادن بده كار به زندان بر اساس تقاضاى طلب كار خوددارى كند صرفاً به اين دليل كه از روى قيافه طرفين دعوا حدس زده كه اشتباهى صورت گرفته است.(41) معمولاً فرآيند تقاضاى فرجام وجود نداشت تا از سوء استفاده قضات از قدرتشان جلوگيرى كند. البته فشارهاى اخلاقى و اجتماعى به طور كلى چنين سوء استفاده هايى را غير معمو ل مى ساخت. به طور قطع چنين سوء استفاده هايى در اسلام نسبت به ديگر جوامع قابل مقايسه با اسلام رايج نبود. قاضى نمونه وظيفه خودش را آن طور كه مى ديد وجداناً انجام مى داد و تنها زمانى كه شرايط اقتضا مى كرد شخصى را به زندان مى فرستاد. اما پس از آن هيچ كس يا هيچ چيز نمى توانست او را در مورد تصميمى كه گرفته بود تحت تأثير قرار دهد. زمانى كه (شريح قاضى) شخصى را به خاطر بده كارى محكوم كرد واين شخص چون روابط شخصى با شريح داشت نمى توانست به راحتى حكم او را باور كند شريح گفت: كسى كه شما را به زندان فرستاد من نبودم بلكه قانون (واقعيت هاى موجود در آن شرايط; يعنى حقّ) بود.(42) قاضى اختيار داشت مجازات خاصى را به عنوان تعزير در دعواى خاصى برگزيند و يا اگر زندان را مناسب مى ديد طول و مدت آن را تعيين نمايد. چنين زندان هايى ممكن بود به مدّت يك روز يا مدتى نا معلوم باشد.(43) به هر حال قاضى تصميم گيرنده بود. از قرار معلوم قضات به عنوان يك قاعده از عرف و سنت تبعيت مى كردند.به هر حال در باره طول و مدّت مناسب زندان گاهى اوقات در كتاب هاى حقوقى و فقهى بحث شده بود. قبلاً ديده ايم كه طول و مدّت زندان در بعضى از (حدود) معلوم و معيّن بود. به عنوان مثال مجازات اعدام در موارد قتل براى شريك جرمى كه دست و پاى قربانى را در حال قتل نگه مى داشت(44) يا براى يك برده مسلمان كه مولاى مسيحى خود را كُشت (45) واجب مى شد. در باره مدتى كه بده كار ورشكسته مى بايست در زندان سپرى كند اغلب بحث مى شد.(46) مطابق آيات قرآن سنّتِ محكوم كردن افراد به زندان تا زمان ارائه مدرك و دليلى بر توبه و اصلاح رفتار خود (47) با تعيين زمانى معين براى زندان مخالف بود. اما حتى زمانى كه شخص توسط حاكم به زندان فرستاده شده بود نه توسط قاضى