بیشترلیست موضوعات سخنى با خواننده مقدمه مترجم ديباچه فصل اول:
طـرح مسئـله فصل سوم:
تعـاريف آزادى فصل چهارم:
ابعاد جامعه شناختى و حقوقى مفهوم آزادى الف ـ برده دارى ب ـ موارد محروميّت از آزادى زندان بيگارى فصل پنجم:
نظريات فلسفى در باره آزادى الف ـ آزادى; مفهومى اخلاقى پ ـ آزادى در تأمّلات متافيزيكى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
يكى از انديشه هاى تعيين كننده روند تاريخ جهان تبديل شد. با نگاهى به گذشته احتمالاً مى توان گفت كه:مفهوم آزادى مهم ترين عامل [حركت] تاريخ در سراسر جهان بوده است.بدين سان آزادى در طى جريان خود در تاريخ خود را از قيد و بند تعريف رهانيده است و به يكى از مفاهيم انتزاعى مهمّ و پرتوانى تبديل شده كه هيچ ما به ازاى خارجى و مصداق قابل تعريفى جز آن چه ذهن انسان بدان بخشيده نداشته است. در عين حالى كه ارائه تعريفى عينى از آزادى امكان نداشت امّا تعاريف متعددى از آن عرضه مى شد. بى شك مفهوم آزادى هم چنين موضوع آثار ادبى برجسته و گسترده اى قرار گرفته است. كوشش ها براى تعريف آزاديِ انسانى از لحاظ فنّى نا موفق بوده است و هميشه نا موفق خواهد بود.تعاريف آزادى بيش از آن كه مفهوم آزادى را روشن كنند از شرايط زمانى و كسانى كه آن تعاريف را به وجود آورده اند سخن مى گويند. با اين همه همانند خود آزادى كه غير قابل تعريف است آن تعاريف نيز بسيار مهم و تأثير آن ها شگرف بوده و باقى خواهند ماند.در باره آزادى چند نكته وجود دارد كه على رغم فقدان توافق عمومى در باره اين مفهوم مى توان با اطمينان آن ها را غير قابل بحث و منازعه تلقى نمود. يكى از آن ها نسبى بودن مفهوم آزادى است يا به گفته يك فيلسوف معاصر: (تنها از آن جهت كه در يك طرف محدوديتى وجود دارد كه مى توان گفت كه طرف ديگر آزادى امكان مى يابد.)(1) حكم قطعى ديگرى كه در باره آزادى مى توان گفت مربوط به ضرورت تمايز ميان انواع آزادى است. آزادى (سطوح) مختلفى دارد كه مى توان آن ها را از يك ديگر جدا كرد. البته بايد اين مطلب را در نظر داشت كه اين تمايز مطلق نيست. بلكه هر جا مفهوم آزادى به مثابه يك نيروى تاريخى مؤثر بوده است لزوماً كنش متقابلى ميان سطوح مختلف آزادى وجود داشته است.اساساً دو سطح را مى توان از يك ديگر متمايز كرد:(2) يكى سطح (هستى شناختى) است كه اسلام و ديگر جوامع مذهبى تأملات متافيزيكى ـ دينى مربوط به آزادى را به آن افزوده اند; ديگرى سطح (جامعه شناختى) است. به طور كلى مسلمانان بر حفظ تمايزى آشكار بين اين دو سطح تأكيد داشتند. در اسلام ـ همان طورى كه بعداً بحث خواهد شد ـ مفهوم آزادى اراده و اختيار با واژه اى متفاوت از واژه اى كه براى آزادى اجتماعى به كار رفته بيان شده است. اين تفاوت در واژگان داراى اهميت است.اگر مسئله تعيين رابطه آزادى با شرايط خاص عملى و مسائل نظرى باشد اين دو سطح اساسى را مى توان باز هم به شاخه هايى تقسيم كرد.