بیشترلیست موضوعات سخنى با خواننده مقدمه مترجم ديباچه فصل اول:
طـرح مسئـله فصل سوم:
تعـاريف آزادى فصل چهارم:
ابعاد جامعه شناختى و حقوقى مفهوم آزادى الف ـ برده دارى ب ـ موارد محروميّت از آزادى زندان بيگارى فصل پنجم:
نظريات فلسفى در باره آزادى الف ـ آزادى; مفهومى اخلاقى پ ـ آزادى در تأمّلات متافيزيكى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
به همين جهت ياسپرس(1) نويسنده آلمانى مى پذيرد كه: (در سطح جامعه شناختى تمايز آزادى فردى مدنى و سياسى [امكان دارد]; آزادى فردى در اداره كردن امورِ خود فرد ظاهر مى شود كه با وجود ابزارهاى اقتصادى كافى مى تواند در كنار فقدان آزادى مدنى و سياسى وجود داشته باشد (به عنوان مثال در روسيه تزارى); آزادى مدنى كه مى تواند در لواى امنيت قانونى به رغم فقدان آزادى سياسى توسعه يابد (در امپراتورى آلمان); و آزادى سياسى كه هر شهروندى در آن حق اظهار نظر در باره انتخاب رهبر را دارد (در ايالات متحده))(3).كوشش براى تعريف آزادى با واژگان شفاف و روشن با مشكلات قابل انتظارى رو به رو شده است. چنين كوشش هايى نخست با تعريفى كه ظاهراً به (آركيتاس)(1) باز مى گردد آغاز گشت. وى ([eleuthe on آزادمرد]) را به عنوان حد وسطى در ميان واژگان خدا وبنده هويت مستقلى بخشيد(4). در آن تلاش ها ممكن است مسئله در همان وضعى كه يافت شده رها شود و اصطلاح آزادى به طور خودسرانه براى تعريف هر وضعيتى حتى بردگى به كار برده شود.از اين رو از نظر ياسپرس تحقق نهايى مفهوم آزادى آزاديِ هستى شناختى [وجودى] چيزى است (كاملاً غير قابل درك و تصور)(1). (آزادى قابل تشخيص نيست و از هيچ طريقى توسط مراحل انديشه عينى قابل درك نيست. من ـ نه در انديشه ام ـ بلكه با تمام وجودم بر اين باورم و نه در تأملم و جست وجويم براى فهم آزادى بلكه در تحقق بخشيدن به آزادى; تمام گفته ها در باره آزادى در حقيقت وسيله اى براى گفت و شنود و ارتباط هستند كه هميشه مورد سوء تفاهم بوده و هميشه كنايه هاى غير مستقيم را در اختيار ما مى گذارد)(5).هم چنين برخى از متفكران مفهوم آزادى را از حوزه فردى يعنى حوزه اصلى آن دور ساخته و اعلام داشته اند كه آزادى در حقيقت به معناى انقياد فرد به نظم و قانون برترى است كه به راستى بيش تر انسانى تلقى مى شود تا فردى. به عنوان نمونه اچ فون تريش كهِ(1) با ساختن يك رؤياى عالى از دولتى كه به عنوان حامى واقعى آزادى فردى فرض مى شود از (آزادى انسان در درون دولت آزاد) سخن گفته است(6). يك انسان شناس معاصر در مطالعه اى دقيق مفهومِ تقريباً عينى تر (سيستم فرهنگى) را جانشين دولت نا معلوم ومبهمِ (تريش كه) كرده است. او گفته است: (آزادى را مى توان به عنوان شرط لازم و كافى براى تحقق يك هدف وتبديلش به