دوست داريبه تو نيكي كنند؛ و آنچه را كه براي ديگران زشت ميداري براي خودزشت
شمار و چيزي را براي مردم رضايت بده كه براي خودميپسندي؛ آنچه نميداني نگو،
گرچه آنچه ميداني اندك است؛ آنچهرا دوست نداري به تو نسبت دهند، دربارة
ديگران مگو. بدان كهخودبزرگبيني و غرور، مخالف راستي، و آفت عقل است ... .آن حضرت در فرمان خود به مالك اشتر دربارة لزوم رعايت انصاف دربرخورد با ديگران
چنين مينويسد:... با خدا و با مردم و با خويشاوندان نزديك و با افرادي از رعيّت خودكه آنان را دوست
داري، انصاف را رعايت كن كه اگر چنين نكني، ستمروا داشتي؛ كسي كه به بندگان
خدا ستم روا دارد، خدا به جاي بندگانشدشمن او خواهد شد ... .از نظر علي(ع) انصاف در دوستي دلها را به يكديگر پيوند ميدهد،اختلاف را ميزدايد، الفت
پديد ميآورد، دوستي را پايدار و استوارميكند و باعث فراواني دوستان ميشود.
و. صلة رحم
صلة رحم يكي از دستورهاي اخلاقي اسلام است كه در دنيا و آخرت آثارو ثوابهاي بسيار دارد. امام علي(ع) ميفرمايد:صلة رحم سبب دوستي است.خويشاوندان ارتباط خوني با هم دارند، شاخ و برگهاي يك درخت وگلهاي يك بوستانند.پس ارتباطشان طبيعي است و قطع رابطه شان عارضهايثانوي. قطع ارتباط خويشاوندان
نوعي بيماري اجتماعي و «آفت خانوادگي»به شمار ميآيد. اگر بيدليل باشد، زشت و ناروا
است و چنانچه دليل داشتهباشد، قابل رفع.هنگامي كه مردم ميبينند شخصي با اقوام خود رفت و آمد نميكند، ازدوستي با وي سر باز
ميزنند؛ زيرا وقتي كسي با خويشاوندانش قطع رابطهكرده، وظيفة خود را در برابر آنها
انجام نميدهد، به راحتي با ديگران نيزقطع رابطه ميكند. بدين سبب امام علي(ع)
ميفرمايد:قاطع رحم، دوست نزديك ندارد.
ز. ميانه روي
يكي از ويژگيهاي بسيار مهم دوستان شايسته، ميانهروي آنها است.اعتدال به پايداري دوستي ميانجامد و پيامدهاي زيانبار آن را از ميان ميبرد.علي(ع) ميفرمايد:دوست خود را در حدّ اعتدال دوست بدار، چه اين كه ممكن استروزي دشمنت شود و نيز
دشمنت را در همين حدّ دشمن بدار؛ زيراممكن است روزي دوستت شود.يكي از موارد خروج از ميانهروي، گفتن اسرار زندگي به دوستان است.انسان نبايد تمام
اسرار زندگيش را با دوستش در ميان نهد. البته اين سخن بهمعناي عدم صميميت نيست.بايد با دوستان صميمي بود؛ ولي از گفتن اسرار بهآنها پرهيز كرد. امام(ع) ميفرمايد:سخن در بند تو است تا بر زبانش نراني و چون گفتياش تو در بندآني.سخن تا نگويي بر او دست هستچو گفته شود يابد او بر تو دست
سخن تا نگفته توانش گفتولي گفته را باز نتوان نهفت
بنابراين، انسان خردمند با دوستان مهربان است و حقوق و آداب دوستيرا رعايت ميكند؛
ولي هرگز از مرز اعتدال پاي فراتر نمينهد.