اجتماعي بودن انسان
انسان بعد از تولّد در محيطهاي مختلف قرار ميگيرد. هر محيطيبه گونهاي در رشد وشكوفايي استعدادهاي انسان مؤثر است. اجتماع يكي ازاين محيطها به شمار ميآيد.اجتماعي بودن انسان ريشه در زماني بسيار دور از حيات او دارد. تا آن جاكه تاريخ نشان
ميدهد انسان همواره به صورت اجتماعي ميزيسته است.بنابراين، ميتوان گفت جز
افراد استثنايي كه در هر زمان نمونههاي اندكي ازآنها به چشم ميخورد، در هيچ
دوراني بشر به صورت انفرادي زندگي نكردهاست.پس ميتوان گفت انسان موجودي است اجتماعي؛ موجودي كه دوستي وانس با ديگران از
ضرورتهاي سازمان وجودي او به شمار ميآيد. بنابراين،در محيط جامعه براي خود
دوستاني بر ميگزيند تا در غم و شادي و رفعمشكلات روحي و مادي يارياش كنند. حضرت
علي(ع) ميفرمايد:غريب كسي است كه او را دوست نباشد.احساس نياز به معاشرت صميمانه و همدلي و همراهي با ديگران، علاوه براين كه يكي از
جلوههاي زندگي اجتماعي به شمار ميرود، ندايي برخاسته ازاعماق وجود انسان است.هيچ انساني با قطع پيوندهاي دوستانه و گوشهگيرياحساس آرامش نميكند. انزواطلبي
نوعي بيماري است كه اسلام پيروانش رااز آن باز داشته است.شايد فقط يك مورد براي ترجيح عزلت و كنارهگيري بر معاشرت با مردموجود داشته باشد و
آن در صورتي است كه فرد، بسيار سست اراده، تأثيرپذيرو همنشينانش بسيار فاسد باشند. به