نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شكيبايى ات را از كفت نربايد!)


اين جمله را گفت و به دنبال آن اشك چشمان امام (ع) گرفت و سپس فرمود:


(لَوْتركَ الْقَطالَنامَ! اگر مرغ (قطا) را به حال خود وا مى گذاشتند آسوده مى خوابيد!)


زينب با شنيدن اين جمله تأثر و اندوهش بيشتر شده گفت:


(يا وَيْلَتاهُ! اَفَتغْتَصِبُ نَفْسَك اِغْتِصاباً؟ فَذاكَ اَقْرَحُ لِقَلْبِي وَاَشدُّ عَلي نَفْسِي! اى واى بر من! آيا دل به مرگ نهاده اى؟ اين بيشتر دل مرا ريش مى كند و بر من سخت تر و ناگوارتر است!)


و به دنبال آن دست برد و گريبان خود را چاك زده و بى حال روى زمين افتاد!


امام (ع) كه چنان ديد برخاسته آب به صورت خواهر پاشيد و با كلمات زير او را دلدارى داده و آرام نمود:


(يا اُخْتاهُ! اتَّقى اللّهَ وَاعْلَمِى اِنَّ اَهْلَ الأَرْضِ يَمُوتُونَ وَاَهْلَ السَّماءِ لايَبْقُونَ واِنَّ كُلَّ شَيْءٍ هالِكٌ الاّ وَجْهَ اللّهِ الَّذي خَلَقَ الخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَيَبْعَثُ الْخَلْق وَيُعِيدُهُمْ وَهُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ! جَدِّي خَيْرٌ مِنّى واَبِي خَيْرٌ مِنّي وَاُمِّي خَيْرٌ مِنّي واَخِي خَيْرٌ مِنِّى وَ لِى وَلِكُلِّ مُسْلِمِ بِرَسُولِ اللّهِ اُسْوَةٌ; خواهرجان! پرهيزكارى پيشه كن و به آن شكيبايى كه خدا بهره ات سازد بردبار باش; و بدان كه اهل زمين مى ميرند و اهل آسمان نخواهند ماند و همه چيز هلاك مى شود جز خداوندى كه آفريدگان را به قدرت خود آفريد و مردم را برانگيزاند و اوست يگانه بى همتا. (خواهر جان!) جد من (رسول خدا) از من بهتر بود و مادرم از من بهتر بود و پدرم از من بهتر بود و برادرم به از من بود (و همه از اين جهان رفتند) و من و هر مسلمانى بايد به رسول خدا تأسّى كنيم.)


امام با اين سخنان زينب را آرام كرد و به دنبال آن زينب را سوگند داد كه خواهرم بايد در كشته شدن من گريبان چاك نزنى و روى خود را نخراشي… و سفارشى در اين باره به زينب كرد كه شاعر پارسى زبان مرحوم عمّان سامانى اين گونه به نظم درآورده است:





  • جان خواهر در غمم زارى مكنهرچه باشد تو على را دخترىمعجر از سرپرده از رخ وامكنخانه سوزان را تو صاحب خانه باشگر خورد سيلى سكينهدم مزنهست بر من ناگوار و ناپسندبا تو هستم جان خواهر همسفرتو به پا اين راه كوبى من به سر.




  • با صدا بهرم عزادارى مكنعصمت اللهى و زهرا پرورىآفتاب و ماه را رسوا مكنبا زنان در همرهى مردانه باشعالمى زين دم زدن بر هم مزناز تو زينب گر صدا گردد بلندتو به پا اين راه كوبى من به سر.تو به پا اين راه كوبى من به سر.




/ 51