نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خيمه هاى امام (ع) ريختند و غارت خيمه ها و سوزاندن آنها را شروع كردند شمربن ذى الجوشن پيش آمد و آهنگ قتل حضرت على بن الحسين (ع) را ـ كه بيمار و مريض بود ـ كرد. در اين وقت زينب دختر على بن ابى طالب (ع) بيرون آمد و گفت:


به خدا سوگند نمى گذارم او را بكشيد تا من هم كشته شوم!


شمر كه چنان ديد از كشتن آن حضرت صرف نظر كرد(1).


اين هم يك فضيلت ديگر از فضايل بانوى شجاع و دلير كربلا (س) است كه بدين وسيله جان امام زمان خود را حفظ كرد و آن حضرت را از كشته شدن به دست آن ناپاكان بى شرم نجات داد.


ييكى از شاعران پارسى زبان درباره زينب گويد:


آن كه بعد از شاه مظلومان قيام عام كرد





  • روز عاشورا به پاس حرمت خون حسينعترت آل عبا را كرد محفوظ از خطرسرنگون چتر ولواى مردم بدنام كرد.




  • يارى از دين خدا و مظهر علاّم كردسرنگون چتر ولواى مردم بدنام كرد.سرنگون چتر ولواى مردم بدنام كرد.





روز يازدهم محرم طبق گفته مورخين مى دانيم كه پسر سعد عصر عاشورا سر مقدس حضرت اباعبداللّه (ع) و جوانان و ياران شهيدش را از بدن جدا كرده به وسيله خولى اصبحى و شمر و ديگران در دو نوبت به كوفه فرستاد و خود و جمعى از لشكريانش آن شب را در كربلا ماندند و روز ديگر نزديك ظهر پس از دفن كشتگان خود كودكان و خواهران امام (ع) و زنان بازمانده ديگر را به سمت كوفه حركت دادند.


كيفيت حركت دادن آن بانوان محترم و سوار كردن آنان بر آن شتران بى جهاز و محمل هاى بى روپوش و بى فرش و طرز رفتار آن مردم سنگدل و تندخو ـ كه همه چيز خود حتى شرف و انسانيت را در برابر چند سكه پول سياه و يا وعده هاى توخالى پسر زياد از دست داده بودند ـ با آن كودكان بى گناه و معصوم و… وصف شدنى نيست و چنان است كه نه نويسنده نيروى نوشتن آن را دارد و نه خواننده تاب شنيدنش را به خصوص كه آنها را در وقت رفتن از كنار كشتگان عزيز خود عبور دادند. ديگر خدا مى داند چه روزى بر آنها گذشت و چه حالى داشتند و چه صحنه دلخراشى پديد آمد… كه باز هم در تاريخ آمده و دوست و دشمن به حال آنان گريستند.


شاعر دل سوخته پارسى زبان در اين باره گويد:





  • چو بر مقتل رسيدند آن اسيرانيكى مويه كنان گشتى به فرزنديكى از خون به صورت غازه مى كردبه سوگ گل رخانِ سرو قامتبه پا گرديد غوغاى قيامت




  • به هم پيوست نيسان وحزيران(1)يكى شد موكنان بر سوگ دلبنديكى داغ على را تازه مى كردبه پا گرديد غوغاى قيامتبه پا گرديد غوغاى قيامت




/ 51