نظر افكند چون دخت پيمبرزنيرنگ سپهر نيل صورتتو را طاقت نباشد از شنيدنشنيدن كى بود مانند ديدن.
به جان خُلد نار دوزخى زدسيه شد روزگار آل عصمتشنيدن كى بود مانند ديدن.شنيدن كى بود مانند ديدن.
در كتاب كامل الزيارة از امام سجاد (ع) روايت شده كه در حديثى به مردى به نام (زائده) فرمود:
در آن حال كه ما را از كنار كشتگان عبور دادند من به آن اجسادى كه روى زمين افتاده و كسى آنها را به خاك نسپرده بود نگاه مى كردم و مشاهده آن منظره سخت بر من ناگوار آمد و سينه ام را در هم فشرد و اضطراب و نگرانى ام از ديدن آن اجساد شديد شد و چيزى نمانده بود كه جان از تنم بيرون برود!
عمه ام زينب كبرى دختر على (ع) وقتى حال مرا ديد گفت:
(مِالِى اَراكَ تَجُودُ بِنَفْسِك يا بَقِيَّةَ جَدِّي وَاَبِي وَاخْوَتي؟ تو را چه شده كه مى بينم جان خود را به كف گرفته و مى خواهى قالب تهى كنى؟ اى بازمانده جد و پدر و برادرم.)
در پاسخ اوگفتم:
چگونه بى تاب نشوم و شكيبايى از كفم نرود با اين كه به چشم خود سرور خود و برادران و عموها و عموزادگان خود را مى بينم كه بدنهاشان به خون آغشته روى زمين افتاده و جامه هاشان را از تنشان بيرون كرده و كسى نيست آنها را كفن و دفن كند! نه كسى به سوى آنان مى رود و نه انسانى به ايشان نزديك مى شود!
گويا اينان از خاندان (ديلم) و (خزر) هستند (و از اهل اسلام و مسلمين نيستند)! عمه ام زينب كه اين سخنان را شنيد به من گفت:
آنچه مشاهده مى كنى مبادا تو را بى تاب كند كه به خدا سوگند اين ماجرا روى عهد و پيمانى بود از رسول خدا كه از جد و پدر و عمويت گرفته و همانا خداى تعالى از گروهى از اين ملت كه سركشان و فرعونيان امت آنان را نمى شناسند اما در ميان اهل آسمانها معروف هستند ـ پيمان گرفته كه بيايند و اين اعضاى پراكنده (و بدنهاى قطعه قطعه و جسدهاى به خون آغشته) را جمع آورى كرده و به خاك بسپارند. در اين سرزمين براى قبر پدرت (سيدالشهدا) نشانه و علامتى نصب خواهند كرد كه با گذشت زمانها و شب و روزها از بين نخواهد رفت… پيشوايان كفر و پيروان ضلالت و گمراهى كوشش زيادى خواهند كرد تا آن قبر مطهر را محو كنند و آثار آن را ويران كرده و از بين ببرند اما از اين تلاش و كوشش هيچ نتيجه اى نگرفته و بلكه روز به روز اين آثار آشكارتر مى شود و كار او برتر و بالاتر مى رود.
امام سجاد فرمايد:
من از عمه ام پرسيدم: اين عهد و پيمان را از كجا دانستى و اين خبر را از كجا شنيدى؟ پاسخ داد: اين مطلب را ام ايمن از پيغمبر براى من نقل كرد.
سپس به دنبال آن حديث مفصلى از ام ايمن نقل مى كند(1).
اين هم فضيلت بزرگ و يا فضيلتهاى بزرگ ديگرى از اين بانوى بزرگوار