طور و يا چاك زدن گريبانش در هنگام فوت هارون يا چاك زدن حضرت عسكرى (ع) گريبان خود را در مرگ برادرش سيد محمد… وامثال آنها دانسته و هيچ بعيد نشمرده اند ـ واللّه العالم.
در مجلس پسر زياد كسى كه با كتابهاى تاريخ و مقاتل سروكار داشته باشد مى داند كه پسر زياد حداكثر رذالت و بى شرمى را در مورد خاندان پيغمبر انجام داد و بدون ترديد اگر سروكار اين خاندان مظلوم و پاك با هر كافر و بى دين و بيگانه اى افتاده بود به اين اندازه به آنها ستم روا نمى شد.
از وضع مجلسى كه به عنوان جشن پيروزى ترتيب داد و ستمها و اعمال ننگينى كه در آن مجلس و در مقابل ديدگان حضار و زنان و كودكان و خواهران امام (ع) انجام داد چيزها نوشته اند و در برابر همگى شهامت و شجاعت و قوت قلب دختر اميرالمؤمنين (ع) را در برابر آن سفاك تاريخ ستوده و داستانها نقل كرده اند.
كيفيت ورود زينب (س) و وضع لباس و جامه او را در آن مجلس به گونه اى رقت بار و غم انگيز نوشته اند. شيخ مفيد(ره) در ارشاد مى نويسد:
(دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلى ابْنِ زِيادٍ وَعَلَيْها اَرْذَلُ ثِيابِها وَهِيَ مُنَكَّرَةٌ;
هنگامى كه زينب به مجلس پسر زياد درآمد پست ترين جامه را پوشيده بود و به طور ناشناس وارد شد.)
در منتخب طريحى است:
(وَ كانَتْ تَتَخَفَّي بَيْنَ النِّساءِ وَهِيَ تَسْتُرُ وَجْهَها بِكُمَّهِا; لاَنَّ قِناعَها أُخِذَ مِنْها; خود را در ميان زنان مخفى مى كرد و صورت خود را با آستين مى پوشانيد چون مقنعه اش را از او گرفته و ربوده بودند.)
در تاريخ طبرى و ابن اثير است كه در گوشه اى نشست و زنان و دختران دور او را گرفته و نشستند.
به هر صورت پسر زياد متوجه شد و پرسيد:
ـ اين زن ناشناس كيست؟ كسى پاسخ او را نداد. براى بار دوم و سوم سؤال كرد و در اين وقت يكى از كنيزان پاسخ داد:
(هِذِهِ زَيْنَبُ بِنْتُ فاطِمَةَ بِنْتُ رَسُولِ اللّهِ ـ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ; اين زن زينب دختر فاطمه دختر رسول خدا (ص) است.)
پسر زياد ـ كه سرمست جنايات و پيروزى خود بود ـ همين كه آن بانوى بزرگوار را شناخت درصدد برآمد تا پيروزى خود را به رخ دختر بزرگوار على (ع) بكشد و در ضمن استفاده اى تبليغاتى هم از اين مجلس و مكالمه با زينب به نفع حكومت خون خوار و رسواى يزيد بنمايد ولى فكر نمى كرد طرف مكالمه و سخنش شير زن تاريخ و بانوى بزرگى است كه در برابر او با منطق محكم و نيرومند خود سبب رسوايى يزيد و همه ستمگران و فاسقان روزگار خواهد شد و با پاسخهاى دندان شكن ياوه هاى او را درهم خواهد كوبيد.
پسر زياد با كمال بى شرمى دهان باز كرده گفت:
(اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي فَضَحَكُمْ وَقَتَلَكُمْ وَاَكْذَبَ اُحْدُوثَتَكُمْ; سپاس خداى را كه شما را رسوا كرده و كشت و افسانه شما را دروغ نمود.)
بيچاره خيال مى كرد هركس در راه مبارزه با باطل كشته شد و به شهادت رسيد رسوا و دروغش نمودار گشته است؟ و شايد اين قدر مى فهميده ولى براى انحراف افكار و وارونه جلوه دادن حقايق اين گونه سخن گفته زيرا آن را به خدا نسبت داده است. اما زينب (س) براى خنثى كردن تمام نقشه هاى عوام فريبانه و آشكار كردن