نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها) نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقيقت بلافاصله در جواب او فرمود:


(اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذِى اَكْرَمَنا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ وَطَهَّرَنا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِيراً اِنَّما يُفْتَضَحُ الْفاسِقُ وَيَكْذِبُ الْفاجِرُ وَهُوَ غَيْرُنا وَالْحَمْدُ لِلّهِ; ستايش خداى را سزاست كه ما را با پيغمبرش گرامى داشته و از پليدى به خوبى پاكمان گردانيد. آن كسى كه رسوا شود بى شك و ترديد فاسق است و آن كس كه دروغ مى گويد فاجر و تبهكار است و چنين كسى مانيستيم و ديگران هستند و ستايش مخصوص خداست.)


پسر زياد ـ كه انتظار نداشت و يا باور نمى كرد ـ با چنين زن دانشمند و با شهامتى رو به رو شود جهت سخن را تغيير داده گفت:


(كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللّهِ بأَخِيكِ وَاَهْلِ بَيْتِكِ؟ رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه ديدى؟)


بانوى قهرمان با بيانى كه حكايت از كمال ايمان و تسليم او در پيشگاه با عظمت حق تعالى مى كرد با لحنى افتخارآميز و تكان دهنده و كوبنده در جواب فرمود:


(ما رَأَيْتُ اِلاّ جَمِيلاً. هِؤلاء قَوْمٌ كَتَبَ اللّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا اِلي مَضاجِعِهِمْ: وَسَيَجْمَعُ اللّهُ بَيْنَكَ وَبَيْنَهُمْ فَتُحاجَّ وَتُخاصَمْ فَانْظُرْ لِمَنْ يَكُونُ الْفَلَجُ يَوْمَئِذٍ هَبَلَتْكَ اُمُّكَ يَابْنَ مَرْجانَةَ! من جز نيكى نديدم.


اينان مردمانى بودند كه خداوند كشته شدن (و شهادت در راه حق) را براى آنها مقدر فرموده بود و آنان نيز (با كمال افتخار) به آرامگاه خود شتافتند; ولى بدان كه به زودى خداى (با عظمت) ميان تو و ايشان جمع خواهد كرد و تو را مورد بازخواست و احتجاج قرار خواهد داد. پس نگران باش كه در آن روز پيروزمند چه كسى خواهد بود (تو يا آنها)؟ اى پسر مرجانه مادر به عزايت بنشيند!)


دختر شيردل على (ع) با اين چند جمله كوتاه هم از حريم خداى تعالى دفاع كرد و هم از نهضت مقدس برادر و خاندان بزرگوارش و ضمناً او را از كيفر سختى كه در انتظارش بود بيم داد و در پايان نيز صولت قدرت او را با كمال شجاعت در هم شكست و راه را براى اعتراض ديگران نيز گشود و روى هم رفته درسى هم به مادران و خواهران ديگرى كه در طول تاريخ اسلام عزيزان و برادران خود را در راه اعتلا و سربلندى اسلام از دست مى دهند داد كه چگونه با ستمگران مغرور و خودسرى كه با كشتن مردان بزرگوار اسلام خود را پيروز به حساب مى آورند روبه رو شوند و منطقشان را در هم بكوبند.


بارى همين چند جمله كوتاه به اندازه اى كوبنده و دندان شكن بود كه اهل تاريخ مى نويسند: پسر زياد را چنان خشمگين ساخت كه در صدد قتل زينب برآمد و عمروبن حريث يكى از سركردگان لشكرش كه در آن جا حاضر بود و در چهره پسر زياد اين فكر را مشاهده كرد براى آرام ساختن و جلوگيرى او از چنين كارى گفت:


اى امير! او زنى بيش نيست و زنان را به گفتارشان مؤاخذه نكنند.


و بدين ترتيب بهانه اى براى صرف نظر كردن پسر زياد از اين فكر به او ياد داد اما باز هم براى خالى كردن عقده حقارت خود و خاموش كردن زبان گوياى دختر اميرالمؤمنين (ع) ساكت نشد و اين بار ديگر از خدا و دين سخن به ميان نياورده و حربه عوام فريبى و قلب حقايق را كنار گذارده انگيزه واقعى خود را در اين جنايت هولناكى كه انجام داده بود به زبان آورده گفت:


(دلم از كشته شدن برادر گردنكش و نافرمانان خاندانت شفا يافت (و خنك شد).)

/ 51