چراغان و زينت كنند. در اين سه روز به نحوى بى سابقه شام را تزيين كردند و سپس گروه بسيارى حدود پانصد هزار نفر از زن و مرد براى تماشا به استقبال كاروان اسيران از شهر خارج شدند و اميران و سركردگان نيز دف زنان و رقص كنان و پاى كوبان حركت كردند… و همچنان وضع مردم و جشن و سرور آنها را شرح مى دهد تا آن كه مى نويسد:
و آن روز روز چهارشنبه شانزدهم ربيع الاول بود و در بيرون شهر نيز جمعيّت به قدرى زياد بود كه همانند روز محشر در ميان يكديگر موج مى زدند و براى يزيدبن معاويه سراپرده وسيع و تختى نصب كرده و اطراف آن را به انواع جواهرات مرصع نموده و كرسيهاى زرين و سيمين در اطراف آن نهاده بودند… و به هر صورت از اين نقلها معلوم مى شود چه تهيه عجيبى براى اين جشن نامبارك و ميْشُوم ديده و چه مراسمى برپا كرده بودند….
نمى دانم بر خاندان مظلوم و داغديده اهل بيت پيغمبر با ديدن آن مناظر و احوال چه گذشته است!
از بانوى قهرمان ما در اين مراسم و اوضاع و احوال سخنى نقل نشده است مگر پس از ورود به مجلس يزيد كه در آن جا آن چنان غرور و نخوت يزيد را در هم مى شكند و او را با چند جمله كوبنده و يك سخنرانى پرمغز و فصيح چنان رسوا مى كند كه مجال هرگونه عوام فريبى و عذر و بهانه اى را از او در اين جنايت هولناكى كه انجام داده بود مى گيرد و به اشتباه و عذرخواهى اش وامى دارد و چنان حساب شده و دقيق و با قدرت قلب محاكمه اش مى كند كه محدّثان و مورخان عموماً شجاعت او را در اين محاكمه و گفتگو ستوده و نقل كرده اند.
از آن جمله ابن حجر عسقلانى است كه در كتاب الاصابة در ترجمه خطبه زينب (س) مى نويسد:(1)
(… وَحَضَرَتْ عِنْدَ يَزِيدِ بْنَ مُعاوِيَةَ وَكَلامُها لِيَزِيدِ بْنِ مُعاوِيَةَ حِينَ طَلَبَ الشّامِيُّ اُخْتَها فاطِمَةَ مَشْهُور يَدُلُّ عَلي عَقْلٍ وقُوَّةِ جِنان; … و در مجلس يزيد بن معاويه حاضر شد و گفتگوى وى با يزيدبن معاويه در وقتى كه آن مرد شامى خواهرش فاطمه را مى خواست مشهور است و دليل برخرد و عقل و شجاعت و قوت قلب اوست.)
دربارگـاه يزيـد در توصيف بارگاه افسانه اى يزيد در تاريخ چيزها نوشته اند كه به نظر اغراق آميز مى آيد اما با توجه به اين كه معاويه و يزيد در صرف بيت المال مسلمانان براى عياشى و حفظ مقام و موقعيت خود هيچ گونه حد و مرزى قائل نبودند و هيچ حساب و كتابى هم در كار نبود و از اشعار كفرآميز و سخنان و اعمال و رفتارشان هم به خوبى معلوم مى شود كه ايمانى به خدا و روز جزا نداشته اند چندان بعيد هم نيست كه جاى شرح و توضيح بيشتر در اين جا نيست.
از جمله حوادث دردناك براى دختر اميرالمؤمنين (ع) در آن بارگاه مَيْشُوم و آن مجلسى كه از هر جهت آراسته و تماشاچيان و سركردگان بنى اميه و افسران و صاحب منصبان و حتى نمايندگان كشورهاى بيگانه در آن حضور داشتند يكى همان داستانى است كه در گفتار ابن حجر بدان اشاره شده و شيخ مفيد(ره) و ديگران آن