آنان كه كافر شدند گمان نكنند مهلتى كه ما به آنها داده ايم براى ايشان خوب است (وخير آنها را خواهيم)
بلكه ما آنها را مهلت دهيم تا بر گناه خود بيفزايند و عذابى خوار كننده در پيش دارند.)
اى پسر آزاد شدگان(1) آيا اين قانون عدل و انصاف است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده جاى دهى ولى دختران رسول خدا را به صورت اسيران بدين سوى و آن سوى كشانى؟ پرده حجاب ايشان را بدرى و سر و رويشان را بگشايى; ودشمنان ايشان را از شهرى به شهرى ببرند و افراد بيگانه و فرومايه چهره آنها را بنگرند؟ (نه مردى براى سرپرستى آنها به جاى گذارده اى و نه حمايت كننده اى دارند!)
آرى چگونه مى توان اميد عاطفه و دلسوزى داشت از كسى كه جگر پاكان را بجود و از دهان بيرون افكند و گوشتش از خون شهيدان اسلام روييده شده؟! و چگونه از دشمنى و عداوت به ما كوتاهى كند كسى كه همواره با ديده بغض و كينه به ما نگاه مى كند؟ و آن وقت با كمال گستاخى (اشعار پيروزى مى خوانى) و بى باكانه و بدون آنكه عمل خود را گران بدانى اجداد خود را به يادآورده و مى گويى:
در آن وقت از شدت خوشحالى فرياد مى زدند و مى گفتند: اى يزيد دستت درد نكند!
واين اشعار را در حالى كه چوب بر لب و دندانِ ابى عبداللّه (سيد جوانان اهل بهشت) مى زنى قرائت مى كنى؟ چرا چنين نگويى؟ تويى كه با ريختن خون فرزندان پيغمبر (ص) و ستارگان خاندان عبدالمطلب زخم دل را جريحه دار كردى و ريشه را سوزاندى؟ اكنون بزرگان خود را صدا مى زنى و مى پندارى كه آنها را مى خوانى (و از آنها نازِ شست و آفرين مى خواهى).
غافل از اين كه خودت نيز به زودى به آنها ملحق مى شوى آن وقت در آن جا آرزو مى كنى كه اى كاش دستت خشك شده بود و زبانت لال گشته بود و آنچه را گفتى نمى گفتى و آنچه را كردى انجام نمى دادى!
بار خدايا! داد ما را از اينان بستان و انتقام ما را از اين ستمگران بگير و خشم خود را بر كسانى كه خون ما را ريختند و ياران ما را كشتند فرو ريز!
اى يزيد به خدا سوگند (با اين جنايتهايى كه انجام دادى) نشكافتى مگر پوست بدن خود را و پاره پاره نكردى مگر گوشت خود را; و به زودى به نزد رسول خدا (ص) در آيى در حالى كه بار سنگين ريختن خون او وهتك حرمت خاندان او و پاره هاى تن او را به گردن دارى! در آن روزى كه خداوند پيغمبر و فرزندان و خاندانش را كنار يكديگر جمع كند و پراكندگى شان را برطرف سازد و داد آنها را از دشمنانشان باز ستاند.
گمان مبر كسانى را كه در راه خدا كشته شدند مرده اند بلكه آنان زنده اند و در پيشگاه پروردگارشان روزى مى خورند!
همين بس است كه حاكم (و قاضى) خداست و دادخواه محمد (ص) است و جبرئيل پشتيبان است!
(اين را هم بدان:) آن كسانى هم كه كار را براى تو فراهم ساخته و تو را بر گردن مسلمانان سوار كردند به كيفر خود خواهند رسيد و بدانند كه ستمگران را بدكيفرى در پيش است و خواهند فهميد كدام يك از شما بدبخت تر و سپاه كدام يك ضعيفتر است.
اگر مصيبتهاى روزگار كار مرا به اين جا كشانيده كه ناچار شدم تو را طرف سخن خود قرار داده و با چون تويى گفتگو كنم