كسى به نحوى ساخته است و در موقعيت هاى خاصى شايسته است. به همين جهت است كه جهاد با شمشير در ميدان جنگ از زنها برداشته شده و بر آنها واجب نيست; اما اگر از راههاى ديگرى ـ كه با ساختمان وجودى و عفت و شخصيت آنان سازگار باشد ـ بتوانند خدمتى در اين راه انجام دهند يكى از نشانه هاى ايمان و كمال آنهاست و از اين رو در شرح زندگانى سيده زنان جهان حضرت صديقه كبرى آمده است: آن بانوى بزرگوار در راه مبارزه با بى دينان و بدعتگذاران از تمام فرصتهايى كه پيش مى آمد استفاده مى كرد و تا جايى كه مقدور بود از طريق سخنرانى و تذكر و گفتگوى با صحابه خطرهايى را كه به دنبال انحراف در رهبرى و نافرمانى و سرپيچى از دستور پيغمبر احساس مى كرد و مسلمانان را تهديد مى نمود گوشزد فرمود و چون ديد از اين راه نتيجه مطلوب عايدش نمى شود حتى از طريق گريه و ناله نارضايتى خود را از نظام حاكم و انحرافاتى كه پيش آمده بود اظهار مى داشت.
ييادگار اين بانوى بزرگ يعنى زينب كبرى (س) نيز همانند مادرش فاطمه زهرا (س) وقتى احساس كرد مسؤوليت بزرگ جهاد در راه دين و پيكار و مبارزه با بى دينان به دوشش گذاشته شده و در اين راه بايد از مال و منال و شوهر و فرزند بگذرد و حتى اگر لازم شود از دادن جان نيز دريغ نكند با كمال شهامت و فداكارى از خانه و كاشانه و شوهر وزندگى آسوده و خوشى كه داشت دست كشيد و فرزند يا فرزندان خود را نيز براى قربانى به همراه خود به قربانگاه نينوا آورد و در همه جا يارى مهربان و دلسوز براى رهبر عالى قدر اين قيام و نهضت مقدس يعنى حضرت اباعبداللّه الحسين ـ روحى وارواح العالمين له الفداء ـ بود.
چون عصر عاشورا شد و آن حجت الهى به درجه شهادت رسيد و سهم عمده ديگرى از اين مبارزه مقدس بر سهم قبلى افزوده شد و بار تازه اى از اين مسؤوليت سنگين به دوش اين بانوى شجاع نهاده شد با كمال شهامت و بزرگوارى و گذشت و فداكارى چون كوهى پولادين و سدى آهنين در برابر دشمنان منحرف و گرگان خون خوار ضدّ دين و انسانيت قيام كرد و حتى در موارد چندى جان فرزند برومند امام (ع) و حجة اللّه زمان يعنى حضرت سجاد (ع) را از مرگ حفظ كرد و در سخت ترين اوضاع و پر خفقان ترين محيطها در برابر جنايتكاران و ستمگران بى دين بدون هيچ واهمه اى از دين و آيين خود و مسلمانان دفاع كرد و هر كلمه از سخنان پرمعنا و روح بخشش و نيز هر جمله از نطقها و سخنرانى هايش همچون تير كارى و شهاب سوزانى بود كه بر قلب دشمنان مى نشست و با كمال سرفرازى و موفقيت اين مسؤوليت سنگين را به خوبى انجام داد و بارى را كه مردان بزرك نمى توانستند به صورت دسته جمعى به منزل برسانند اين بانوى با عظمت يك تنه و به تنهايى به منزل رسانيد.
دليل و شاهد اين گفتار و تفصيل اين اجمال را ـ ان شاء اللّه ـ در صفحات آينده در شرح ماجراى سفر تاريخى زينب (س) به كوفه و شام خواهيد خواند.
اين رباعى هم از فؤاد كرمانى است كه در شجاعت زينب سروده است:
سرحلقه آن زنان كه بودند اسير بود آن علويه اشجع از شير دلير انديشه به دل نداشت زان كوه سپاه