ببعضٍ)[1] كه معنايش اين نيست كه در ارث همگان مساويهستند، ليكن طبقه اوّل سزاوارتر است، بلكه بدين معناست كه با بودن طبقه اوّل، ارث به طبقه دوم نميرسد و همچنين با بودن طبقه دوم به طبقه سوم نميرسد. بنابراين، چون اولويت تعييني است، با بودن پيامبر انسان صاحب اختيار نيست؛ نه اين كه ما صاحب اختيار خود هستيم و پيامبر نيز صاحب اختيار ما است، ولي بهتر است كه او كارهاي ما را اداره كند كه آن اولويت تفضيلي است، نه تعييني. پس معنايش اين است كه وقتي پيامبر چيزي را اراده كرد، انسان در برابر او حقي ندارد. مردم در كارهاي شخصي خود، بر خود سلطه دارند، ولي هنگامي كه در تحت رهبري رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم قرار گرفتند، حرف اول و آخر را رسول گرامي ميزند. پيغمبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم در غدير همين بهره را از ششمين آيه سوره احزاب گرفت.
سوم. فاتح ولايت از زبان خودش
ستيغ بلند كمال
وجود مبارك امير مؤمنان(عليهالسلام) نه تنها انسان كامل، بلكه قلّه بلند و برافراشته كمالات انساني و الهي است. چنانكه در خطبه شقشقيه ميفرمايد: «أما واللّه لقد تقمّصها أبن أبي قحافة وهو يعلم أنّ محلّي منها محلّ القطب من الرّحا، ينحدر عنّي السيل ولايرقي إليّ الطير»[2]؛ به خدا سوگند پسر ابي قحافه رداي خلافت را بر تن كرد، در حالي كه خوب ميدانست، من در گردش حكومت اسلامي چون محور سنگ آسيايم (كه بدون آن آسيا نميگردد). سيل از دامن كوهسار وجودم جاري است و پرندگان دور پرواز انديشهها به افكار بلند من راه نتوانند يافت.[1] ـ سوره احزاب، آيه 6. [2] ـ نهجالبلاغه، خطبه3.