4. گسترش روحيه انقلابي - نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی - نسخه متنی

مهدي ابوطالبي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4. گسترش روحيه انقلابي

يكي ديگر از ويژگي‌هاي مشترك انقلاب ها، گسترش روحيه انقلابي در مردم است. علاوه بر، روحانيت و نمادهايي چون مساجد در گسترش روحيه انقلابي مردم، مي توان به عواملي ديگر اشاره كرد كه تأثير مستقيمي در اين ويژگي داشتند.

1. ايثار و شهادت طلبي

يكي از عوامل مؤثر در اين زمينه، روحيه ايثار و شهادت طلبي است. شهادت نقش بسيار حساسي در تاريخ اسلام و تاريخ امت اسلامي داشته است. اين امر از ابتداي ظهور اسلام تاكنون وجود داشته است و صادق است. شايد به همين جهت بوده است كه بسياري از اسلام شناسان غير مسلمان به علت تشويق اسلام به جهاد با جان براي برقراري عدل و دفاع از حق و حقيقت، مسلمانان را فنائيك و بنيادگرا، و آيين اسلام را دين شمشير معرفي كرده اند.[4]

انقلاب اسلامي و روند شكل گيري آن، ترجمان وتفسير و تبيين بسياري از آيات و روايات بود. از جمله آيات موردنظر، آياتي بود كه پيرامون شهادت بود. اين آيات به گونه اي ملموس و قابل دست رسي به جامعه عرضه شد. مسئله مرگ و كشته شدن كه يك امر دردناك و همراه با ترس و وحشت تلقّي مي شد، در طي ايام انقلاب و تحليل و تفسيري كه از مرگ در راه خدا شد، بسيار خوشايند قلمداد شده و از آن استقبال مي شد. مرگ در راه خدا و پيروزي و يا شكست به احدي الحسنيين تفسير شد. بديهي است كه چنين رويكردي به مرگ و شهادت، دشمن را خلع سلاح مي كرد و موجب گسترش و تقويت روحيه انقلابي در مردم مي شد. مهم ترين عامل مؤثر در روحيه شهادت طلبي، اعتقاد به معاد و حيات پس از مرگ بود كه موجب مي شد مردم بدون ترس از نابودي با مرگ، به استقبال شهادت بروند. علاوه بر اعتقاد به معاد، عوامل مختلف ديگري نيز در ايجاد اين روحيه در مردم ايران نقش داشتند. از جمله اين موارد مي توان به نهضت عاشورا اشاره كرد.

نهضت عاشورا در ايجاد روحيه شهادت طلبي در مردم نقش بسزايي داشته است. به لحاظ تاريخي سمبل شهادت طلبي را در زندگاني و شهادت مظلومانه امام حسين(عليه السلام) پيشواي سوم شيعيان مي توان يافت. بسياري از نهضت‌هاي اسلامي ملهم از قيام آن حضرت است. قيام امام حسين(عليه السلام) واكنش مشابه و خوبي را در مقابله عليه رژيم ارائه مي كرد. چنان كه اسكاچپول نيز اشاره مي كند كه شاه برچسب «مزدور خودكامه» را از آن خود مي نمود و گروه مقابل رژيم، نقش ياران امام را ايفا مي كردند كه مهم ترين درس مقاومت عليه ظالم بود، هرچند به شهادت منجر شود. به طور كلي، تقويم ساليانه انقلاب اسلامي و مراسم دسته جمعي آن، مراسم تشييع جنازه‌هاي عمومي براي شهدا جملگي ارائه كننده نمونه‌هاي گوناگون هدايت كنش‌هاي سياسي توده اي بود. رهبري انقلاب، شهيدان انقلاب اسلامي را به مثابه شهيدان صفين و شهيدان كربلا مي شمرد و اين تعليم زنده شيعي او، يادآور شهيدان صدر اسلام و الگوگيري از آن‌ها بود. تحليل محتوايي پيام‌هاي امام به عنوان رهبري نهضت درباره شهيد، شهادت طلبي و شهداي انقلاب اسلامي خود محرك و انگيزه تداوم انقلاب مي گشت. امام خميني پس از شهادت طلاب مدرسه فيضيه و مدرسه طالبيه تبريز معتقد بودند بايستي راه را ادامه داد; چرا كه معتقد به احدي الحسنيين هستيم: يا پيروزي و يا شهادت، و به طور صريح اعلام مي كند كه ما تكليف الهي خود را انشاء اللّه ادا خواهيم كرد و به احدي الحسنيين نايل خواهيم شد.[5]

بررسي‌هاي فوق نشان مي دهد كه مهم ترين عامل تحقق انقلاب اسلامي، عناصر مختلف فرهنگ سياسي شيعه بود كه موجب بروز نارضايتي مردم از رژيم، گسترش ايدئولوژي جديد، وجود رهبري و اصول مترقي اسلامي و در نهايت، رفتار سياسي مردم در مقابل رژيم شد و جريان انقلاب را به همان جهتي كه موردنظر عامه مردم بود، هدايت كرد. به همين دليل هم بود كه پس از ورود امام به ايران، ايشان بدون هيچ گونه رقيبي و ادعايي به تأييد همه، رهبري نظام را در دست گرفتند و با رهبري و هدايت‌هاي خود مانع دخالت دشمنان و نفوذ در نظام و شكست انقلاب شدند. به دليل تأثير فراوان عنصر تشيع در اين انقلاب بود كه پس از پيروزي آن، توجه پژوهشگران غربي، كه عمدتاً در شناخت اسلام به مذهب اهل تسنن روي مي آوردند، به تشيع زياد شد و تعداد محققان علاقمند به مطالعه راجع به شيعه دوازده امامي به صورت فزاينده اي گسترش يافت.[6]


[1] . امام خميني، صحيفه نور، ج 1، ص 75.

[2] . محمّدحسن رجبي، پيشين، ص 192.

[3] . لقمان بايمت اف، پيشين، ص 110 و 111.

[4] . ابوالفضل عزتي، پيشين، ج 1، ص 175.

[5] . امام خميني، صحيفه نور، ج 1، ص 43 و 69.

[6] . Andrew J.Newman, The formative period of twelver Shi ism: Hadith as discourse between Qum and Baghdad, p. XVI.

/ 14