2. وجود رهبري و ساختارهاي اجتماعي ـ سياسي داراي نقش و بسيج گر - نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش فرهنگ سیاسی شیعه در انقلاب اسلامی - نسخه متنی

مهدي ابوطالبي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2. وجود رهبري و ساختارهاي اجتماعي ـ سياسي داراي نقش و بسيج گر

يكي از مهم ترين علل وقوع انقلاب‌ها نقش بي بديل رهبري و استفاده از ساختارهاي اجتماعي در بسيج و سازماندهي انقلابيان در روند انقلاب است. در انقلاب اسلامي ايران پيوند ديني و تاريخي مردم با روحانيت موجب اعتماد خاص آن‌ها به اين قشر و در نتيجه، رهبري بلامنازع و قاطع امام خميني در جريان اين نهضت شد. شعارهايي مانند «نهضت ما حسيني است، رهبر ما خميني است»، «حزب فقط حزب اللّه، رهبر فقط روح اللّه» حاكي از رهبري مطلق امام خميني(قدس سره)در طول نهضت است. اين رهبري هدايت و استفاده از ساختارهاي اجتماعي بسيج گر در مراحل گوناگون، بر اساس مؤلفه‌هاي فرهنگ سياسي شيعه به خوبي تحقق پيدا كرد و انقلاب را به نتيجه مطلوب رساند.

الف. اصل امر به معروف و نهي از منكر

امام در ابتدا با تكيه بر اصل امر به معروف و نهي از منكر، به اندرز و نصيحت شخص شاه پرداختند و به وي در مورد اقدامات ناشايست و ضد ديني اش هشدار دادند و خواستند كه از اين كارهاي نادرست دست بردارد. حضرت امام(قدس سره) با يادآوري رفتن فضاحت بار رضاشاه، او را از رسيدن به چنين عاقبتي بيم مي دهند: «اي آقاي شاه! اي جناب شاه! من به تو نصيحت مي كنم، دست بردار از اين كارها، آقا اغفال دارند مي كنند تو را، من ميل ندارم كه يك روزي اگر بخواهند تو بروي همه شكر بكنند... خدا مي داند كه مردم شاد بودند براي اينكه (رضاشاه) پهلوي رفت. من نمي خواهم تو اين طور بشوي ... نصيحت مرا بشنو ... يك قدري تفكر كن، يك قدري تأمّل كن، يك قدري عواقب امور را ملاحظه بكن، يك قدري عبرت ببر، عبرت از پدرت ببر، آقا نكن اين طور، بشنو از من، بشنو از روحانيون، بشنو از علماي مذهب، اين‌ها صلاح ملت را مي خواهند، اين‌ها صلاح مملكت را مي خواهند.»[6]

زماني كه از اندرز و نصيحت نتيجه نگرفتند، با حمله مستقيم و انتقادات بيواسطه از رژيم شاه، سنّت تقيه را شكسته و فتواي تاريخي خود مبني بر تحريم تقيه را صادر كردند. از اين زمان، امام چهره بارز رهبري سياسي خود را آشكار نموده و با برخورد خاص، كه همانا قاطعيت و عدم سازش با دشمن بود، راه خود را از سايران جدا نمود.[7]

ب. اجتهاد، تفقه و اصل ولايت فقيه

با تبعيد امام به نجف اشرف، ايشان نقش ايدئولوگ انقلاب را به نحو شايسته بر عهده گرفتند و اجرا كردند. اگرچه ايدئولوژي انقلاب بر پايه مكتب اسلام بود، اما از آنجا كه چهارده قرن از زمان حكومت اسلامي پيامبر(صلي الله عليه وآله)مي گذشت، نظام و قالب حكومتي كه مدعي اجراي احكام اسلامي بود و قرار بود بر خرابه‌هاي رژيم سلطنتي پايه ريزي شود، بايد به طور شفاف و روشن براي مردم تبيين مي شد. امام خميني(قدس سره) هم در همان زمان با اقدامي شايسته و بر اساس اجتهاد و تفقهي كه داشتند اين مسئله را روشن نمودند: مهم ترين اقدام امام در نجف، تدريس موضوع حكومت اسلامي يا ولايت فقيه بود كه از اول بهمن سال 1348 آغاز و تا بيستم بهمن همان سال جمعاً طي يازده جلسه درسي مطرح شد. بلافاصله پس از آن درس‌هاي ياده شده تدوين و تحت عنوان حكومت اسلامي به چاپ رسيد.[8]

اين حركت امام در انسجام تفكر و انديشه سياسي مبارزان تأثير بسيار زيادي گذاشت و پس از آن بسياري از مبارزان از گروه‌هاي مختلف به نوعي به نجف رفتند و با ايشان ديدار و گفتوگو داشته و از رهنمودهاي ايشان بهره مند مي شدند. در سال‌هاي بعد نيز ايشان با طرح جمهوري اسلامي، نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد، حكومت اسلامي با تكيه بر آراي مردم و با قانون اساسي بر اساس مكتب تشيع ايجاد كردند.

پايه و ركن اساسي اين حكومت، اصل ولايت فقيه است كه برگرفته از فرهنگ سياسي شيعه است و اين اصل ضامن مشروعيت اين نظام است.

ج. استفاده از نظام ارزشي و نمادها

با شتاب گرفتن و شعلهور شدن جرقه‌هاي انقلاب در دي ماه 1356، امام نيز با تشخيص موقعيت مناسب و با بيداري و حركت مردم، تأمّل را جايز ندانسته و بدون هيچ گونه سازشي و با درك صحيح از خواسته و اراده و توان مردم، كه با شور و احساسات مذهبي و اعتقاد به ارزش هايي چون شهادت و ايثار جان همراه بود، عزم قاطع و خلل ناپذير خود را در ادامه مبارزه بي امان تا سرنگوني رژيم دنبال كردند. ايشان همچنين براي رهبري و پيشبرد انقلاب از نمادهاي فرهنگ سياسي شيعه نيز استفاده كردند. از جمله اين موارد مي توان به تشبيه شهداي انقلاب به شهداي كربلا نام برد.


[1] . حسين فردوست، ظهور و سقوط سلسله پهلوي، تهران، اطلاعات، 1368، ج 1، ص 41.

[2] . نيكي آر كدي، پيشين، ص 412.

[3] . امام خميني، صحيفه نور، تهران، وزارت ارشاد اسلامي، 1362، ج 4، ص 229.

[4] . سيدحميد روحاني، پيشين، ج 1، ص 1012 و 1048.

[5] . همان، ج 3، ص 112.

[6] . امام خميني، صحيفه نور، ج 1، ص 55 و 56.

[7] . منوچهر محمّدي، تحليلي بر انقلاب اسلامي، ص 112.

[8] . رسول جعفريان، پيشين، ص 154.

/ 14