1- عزا و عزاداري يعني چه؟
«كربلا» كعبه هميشه سرخ هستي است كه از آغاز تا فرجام آفرينش قبله دلهاي پاك و تابناك گرديده و «عاشورا» نگين خونرنگ تمامي تاريخ بشريت بوده و خواهد بود.و «مجالس عزاداري حسيني» قطعهاي از كربلا و لحظهاي از عاشوراست كه روح و روان را روشن و تمامي وجود را نوري پر فروغ ميبخشد.قداست چنين محافل و توجه و تاكيد فراوان پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ و صالح، پرسشهاي گوناگوني درباره «فلسفه عزاداري»، در آينه انديشهها نمايان ميسازد كه برخي، برخاسته از شبهات بغض آلود دشمنان، بعضي بر گرفته از توفانهاي فكري دوستان و تعدادي نيز از سر كنجكاوي و دانايي درباره آموزههاي ديني است.
«عزا» يعني چه؟ و «عزاداري» چيست؟
«عزا» و «تعزيه» به معناي شكيبايي و صبوري بر مصيبت و آرامش در سختيها و بلاياست كه با شعار «اِنّا لِله وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونْ» بوده تا در پرتو آن، خود را تسلي بخشيده، آسايش روحي رواني خويش - و ديگران - را فراهم سازيم.[1]تسليت ديگران نيز به مفهوم دعوت آنان به آرامش روحي است كه با عبارت «عَظَّمَ الله اَجْرَكْ»، خداوند صبر تو را افزون و اعظم سازد، انجام ميشود.[2]عزاداري در اصطلاح، برپايي محافل و شركت سوگواران براي رساندن صداي مظلوميت خاندان رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ، به گوش مسلمانان، بيان رنجهاي جانكاه پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ، به ويژه سيدالشهداء ـ عليه السّلام ـ، افشاگري ستم ستمگران در سدههاي گذشته، انتقال فكر و فرهنگ امامان مظلوم، و تشريح فرهنگ شهادت براي نسلهاي بعدي خواهد بود.برپايي چنين محافل با شعر، نثر، مرثيه، نوحه، گريستن، سينه زدن، زنجير زدن و ... همراه است تا احساس عاطفه و شور با خردورزي و تعقل و شعور همراه شود و گلواژههاي دانش و بينش از شاخسار زبان به اعماق تأثير گذار روح و جان سرايت كند و ابدي گردد.[3]سابقه عزاداري امام حسين ـ عليه السّلام ـ، با آفرينش نخستين انسان در گردونه هستي همراه بوده است و اولين مرثيه خوان و عزادار، فرشته والا قدر الهي، جبرائيل است كه بر حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ[4]، ماجراي طاقت سوز كربلا را بيان كرد و او گريست. در پي او انبياي الهي[5] و رسول خاتم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ[6]، پيش از ميلاد و شهادت ابا عبدالله الحسين ـ عليه السّلام ـ عزاداري كرده و گريستهاند. فرشتگان، كروبيان و جن و انس نيز بر مظلوميت «آل الله» اشك اندوه ريخته و به عزا نشستهاند.[7][1] . مجمع البحرين، ج 3، ص 177.[2] . ر.ك: مشكوه الانوار، ص 242؛ بحارالانوار، ج 82، ص 97؛ مرآه العقول، ج 25، ص 342.[3] . كامل الزيارات، ص 25 - 43؛ بحارالانوار، ج 44، ص 278 - 296.[4] . كامل الزيارات، ص 57؛ بحارالانوار، ج 44، ص 279 - 290.[5] . منتخب طريحي، ص 227؛ مسكن الفؤاد، ج 1، ص 290.[6] . احقاق الحق، ج 11. ص 480؛ بحارالانوار، ج 44، ص 290 - 279.[7] . مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 54، خصال صدوق، ص 174.