باشد حق گرفتن پول مازادی از آنها را ندارند بلکه ضرر سرمایه به ثروتمند میرسد نه به کم درآمدی که به سرمایگذاری برای نیاز معاش سالانهاش، روی آورده است و این موجب میشود تا سرمایدار به انسانهای بی تجربه و کم تجربه سرمایهشان را نسپارند و اگر سپرند ضررش را هم بکشند یعنی خطر ریسک و درآمد آن را درست فکر کنند سپس اقدام عاقلانه بکنند و گرفتن ضرر سرمایه از کارگر فقیر و یا بی پول، ظلمی آشکار است همچنانکه در هر صورت، گرفتن ربا و یا خسارت سرمایه از کسانیکه نیازمنداند کار ظالمانهای است و نتیجه «گرفتن ربا از نیازمندان و ندادن سهمی از خمس و زکات به آنها» در «نظام سرمایداری»، موجب ثروتمندتر شدن ثروتمندان و فقیرتر شدن کم درآمدها و پیدایش اختلاف شدید طبقاتی و بالاخره جنگ میان فقیر و غنی میشود که در نظامهای بزرگ «سرمایداری فعلی جهان»، چنین است افرادی از پرخوری و سیری میمیرند و اکثریتی در فقر دست و پا میزنند یا میمیرند و یا شکنجه میکشند و افرادی همچون نویسنده کتاب «نقد قرآن»، این نظام ظالمانه سرمایداری را ستایش هم میکنند و نظام الهی را که در صدد رفع فاصله طبقات است و لا اقل «در صدد کم کردن فاصله طبقاتی به تدریج است و میخواهد هیچ کس فقیر نباشد» را مذمت و نکوهش و محکوم میکند و آنرا ظالمانه میداند. در حالیکه طرفداری از «نظام ظالمانه سرمایداری»، کاری جاهلانه و ظالمانه و چه بسا، ضد انسانی است.