مشرق و مغرب:
همچنین است نسبت به «مشرق» و «مغرب»، وقتی قرآن داستان ابراهیم و نمرود را نقل میکند مغرب و مشرق به صیغه واحد، آمده است زیرا مغرب و مشرقی که در این داستان نقل میشود مغرب و مشرق نسبت به انسانها است یعنی نسبت به احساس ابراهیم و نمرود است نمرودی که تنها به شناخت حسی اعتقاد داشت و منکر ماوراء الطبیعه و خدای نامحسوس ابراهیم بود و لذا وقتی «نمرود» در مقابل ابراهیم، میگوید من خدا هستم و خدای تو کیست؟ ابراهیم، پاسخ میدهد: خدای من این خدایی است که خورشید را از مشرق به سمت مغرب میبرد اگر تو خدای جهان، هستی، آنرا معکوس کن یعنی خورشید را از مغرب بسمت مشرق ببر که نمرود در مقابل سؤال ابراهیم درمانده شد؛ - سوره بقره - آیه 258 {قال ابراهیم فان الله یاتی بالشمس من المشرق فات بها من المغرب فبهت الذی کفر} -
دکتر سهای اشکال کننده، میگوید: «خداوند در این آیه نمیدانسته که در واقع زمین است که شبانه روز به دور خود، میچرخد نه اینکه خورشید به دور زمین میگردد».
در حالیکه «سؤال کننده در مقابل نمرود» و «جواب دهنده در مقابل نمرود» باز، «ابراهیم» بوده نه «خدا» و نزد احساس «نمرود و ابراهیم و هر انسان عادی و عمومی»، خورشید از سمت مشرق، طلوع