میکند و بسمت مغرب حرکت و غروب میکند و «ابراهیم» با «نمرود» با فهم و احساس و به زبان عموم بشرها، صحبت میکرد. علاوه بر آنکه «ابراهیم» با «نمرودی صحبت میکرده که حسگرا بوده و تنها به باورهای حسی، معتقد بوده و نمرود، طبق باور حساش، معتقد بوده که روزانه این خورشید است که به دور زمین میگردد» و «ابراهیم» بر اساس «باور نمرود چنین سؤال کرده است» و مقصود ابراهیم، این بوده که اگر تو خدای جهانی، نظام جهان را چنان معکوس کن که ما مشاهده کنیم خورشید از سمت مغرب، طلوع میکند و بسمت شرق، در روز میرود و ابراهیم در صدد این نبوده که علت این احساس چیست - علت این احساس، این است که واقعاً روزانه خورشید به دور زمین میگردد و یا اینکه «زمین به دور خودش میگردد اما ما احساس میکنیم که خورشید روزانه به دور زمین میگردد».
هرچه بود این داستان و سؤال جواب میان «نمرود» و «ابراهیم» است و سؤال «ابراهیم» از «یک حسگرا»، بجز به این طریق گفتن، صحیح نیست. و «گفتار ابراهیم در این شرائط و با چنین برخوردی با یک حس گرا، کاملاً صحیح است».