بیشترلیست موضوعات مقدمه مقتطف من كلامه فى التوحيد توحيد مقتطف من كلامه فى الرساله الالهيه رسالت مقتطف من كلامه فى الامامه امامت مقتطف من كلامه فى العدل عدالت مقتطف من كلامه فى المعاد رستاخيز قيامت توضیحاتافزودن یادداشت جدید
معجون دره هائى كه فيض حق در پيچ و خم آن سيل كشد و بخروشد و دشتهائى كه آن فيض ربانى را در كام خشكيده ى خود فروكشد و لاله ى علم و ادب بروياند. همچون دريائى از فضل و دانش كه نهرها از آن جارى كنند و هميشه بر جاى باشد و بسان چشمه سارانى از حق و حقيقت كه سقايان، آب آن را در مشكها ببرند و باز هماره بجوشد و يا مانند آبشخورها كه با هجوم كاروانها فرونكشد و نخشكد. منزلگاه علم و دانش كه مسافران راه آن را گم نكنند و يا همچون تپه هاى سبز و خرمى كه جويندگان و رهگذرا از آن دل برنكنند. خداوند، اين قرآن را سيراب كننده ى دل تشنه ى دانشمندان و بهار دلهاى فقيهان و شاهراه صالحان قرار دارد. داروئى كه با نوشيدن آن دردى برجا نماند و نور دانشى كه تاريكى جهالت را بزدايد و ريسمان محكم الهى كه دستاويز آن نگسلد و كوهسارى كه قله ى آن فتح نشود. هر كس بدان تولا جويد عزيز گردد. هر كس به حريم آن وارد شود، ايمن ماند. هر كس از آن پيروى كند رهياب شود. هر كس قرآن مجيد را كتاب خود بداند معذور ماند. هر كس به زبان قرآن سخن بگويد، قرآن حجت او باشد، هر كس به دلائل قرآن تمسك جويد، قرآن گواه او باشد. هر كس به قرآن استناد كند، پيروز گردد. هر كس قرآن را حفظ كند، قرآن حافظ او باشد. هر كس حكم آن را بكار بندد، او را به سر منزل مقصود برساند. نام و نشان براى آن كس كه نام و نشان جويد. سپر بلا براى آن كس كه خفتان رزم پوشد. دانش راستين براى آن كس كه نگهبان علم باشد. حديث درست براى آن كس كه راوى حديث باشد. فتواى حق براى آن كس كه در مسند قضاء نشيند. از اين رو، رسول خدا پيشواى پرهيزگاران شد و مايه ى بينش رهيافتگان چراغى كه پرتو آن لامع و شهابى كه رخشندگى آن ساطع و آتش زنه اى كه شعله ى آن سركش است. روش او در خط ميانه و اعتدال. سنت او بر رشد و صواب سخن او آخرين فصل سخن و قضاوتش دادگسترى بر حق بود. خداوند عزت، وجود مقدس او را زبان رسالت خود ساخت و كرامت و افتخارى براى امتش و بهار زندگى براى معاصرانش و مايه ى رفعت براى مدد كارانش و موجب شرف براى ياران و انصارش. بار خدايا، اى چرخاننده ى سنگهاى غلطان و اى نگهبان سنگپاره ها بر سر آسمان و اى قالب زن دلها بر سرشت آنها از شقاوت پيشگان و سعادتمندان. صلوات گرامى و بركات فزاينده و ناميت را ويژه ى محمد بنده ات و رسولت قرار داده: آن كه آخرين فصل رسالتهاى گذشته و گشاينده درهاى فروبسته بود. آن كه حق را با سخن حق آشكار كرد و سپاه باطل را پراكند و جلوه هاى ضلالت و گمراهى را سركوب نمود. صلوات و بركات بر او نازل باد كه بار گران رسالت را بر دوش برداشت: در اجراى فرمانت به پا خاسته و براى تحصيل رضا و خشنوديت چالاك و آماده. لحظه اى از پيشروى باز نماند و در عزم و اراده سست نشد. وحى و اشارتت را دريافت و به پيمانت وفا كرد. و دستورت را به اجرا گذاشت تا بالاخره مشعل انديشه و ايمان را در درون همگان برافروخت. شاهراه حقيقت را براى شبروان گمراه روشن كرد تا دلها كه سالها در فتنه و گناه فرورفته بودند، با پرتو نورش راه هدايت گرفتند. او بود كه نشانه هاى واضح دين را بر سر راهها برافراشت و شريعت اسلام را بر سر پا داشت. از اين رو امين تواست در گزارش نبوت، گنجور تو است بر دانش پنهانت و گواه داوريت در روز قيامت. او برانگيخته ى بر حق تو است و صاحب رسالتت به سوى همه ى خلق. بار خداى. در سايه ى ذات مقدست براى او جايگاه وسيعى باز كن و از فضل و فرونى خود پاداش نيك او را دو چندان كن. بار خدايا بناى شريعت او را بر بناى همه ى شريعتها فراز گردان و مقام و منزلت او را نزد خود عزيز و گرامى بدار. پرتو نور او را كامل كن و پاداش رسالت او را تو خود كرامت كن كه گواهى او پذيرفته بود و گفتارش پسنديده. منطق او عدالت بود و خطابه ى او اساس داورى و قضاوت. بار خدايا. بروز رستاخيز، ما را در سايه ى او جاى ده تا در استراحت زندگى و نعمت جاودانى و آرزوهاى طلائى و لذتهاى رويائى و خاطر پر فراغت و آرامش بى نهايت و ارمغان كرامت با او رفيق و دمساز باشيم، نه در زمره ى رسوايان و از كرده پشيمان، و نه در حزب منحرفان و پيمان شكنان و يا در جمع گمراهان و گمراه كنندگان و يا همراه فتنه گران.