پيشگفتار
بسم اللَّه الرحمن الرحيم درود و سلام بر سرور ما محمد و اهل بيت و اصحاب او.فكر نوشتن در باره «روزهايى از زندگى ام» با من كلنجار مى رفت و خيلى دچار ترديد بودم، ولى بسيارى از كسانى كه من به ايمان آنان به جريان و حركت اسلامى اطمينان دارم و آنها از فرزندان و برادرانم مى باشند و از پيشروان دعوت اسلامى و بانيان انديشه دعوت و از كسانى هستند كه در آن ايام با من زندگى كردند، نظرشان اين بود كه از جمله حقوق اسلامى بر ما اين است كه آن برهه از روزگار را كه دعوت و جنبش اسلامى مواجه با جنگ نيروهاى باطل و كفر در شرق و غرب بود ثبت كنيم؛ همان نيروهايى كه تلاش كردند سخن حق و پرچم داران آن و همه دعوت كنندگان فهيم و داناى آن - كه با شجاعت و صداقت و با صراحت اعلام مى كردند: كتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) تعطيل شده و بايد كتاب و سنت بر پا شود - را بكشند. كسانى كه تأكيد مى كردند بايد امت اسلامى با همه مشخصات و مميّزاتش به سرزمين اسلام برگردد تا شكلى عملى و برجسته اى از جامعه توحيد و علم و معرفت و ارتباط واقعى با خداى تعالى را محقق سازد و در نتيجه، جوامع جاهلى كه چشم بشر را به راه مستقيم خود نابينا ساخته و با كف هاى روى آب خويش، از راه خداوند و راه حق باز داشته، در هم پيچيده شود و از ميان برود. نتيجه اين كه در جهت پاكسازى زمين از معبود ساختن بشر و پرستش طاغوت هاى زمين كه با پيروى از قانون گذارى هاى آنان و تعطيل شريعت الهى صورت مى گيرد، عمل كنند و زندگى و حيات به همان تپش هاى وجود حقيقى امت اسلام در عصر رسالت و صدر اسلام برگردد؛ يعنى بهترين امتى كه ظهور كرده است.براى هيچ امتى و نه براى اين جهان هيچ خير و صلاحى جز با دعوت به اسلام وجود ندارد. سياهچال هاى زندان و گيوتين هاى شكنجه و وحشى گرى هاى تازيانه به دستان، فرزندان مخلص دعوت اسلامى و بينان گذاران آن انديشه را، جز توان و ثبات و صبر بر كنار زدن باطل، نيفزود و ما همچنان در كمين منابع و رويشگاه هاى باطليم.دوران كسانى كه پيش از ما راه حق را پيمودند و به آن ايمان آوردند چنين بود. لذا راه حق با تازيانه ها از ميان نمى رود. دليل در مقابل دليل، نظر در مقابل نظر و سخن در مقابلش سخن قرار دارد. راحت است كه قدرتى قوى ولى كور، تازيانه را در دست ديوانگان قرار دهد، لكن دشوار است كه همين قدرت، فريب خوردگان به باطل و آنان كه به داشتن تازيانه خشنودند و مدعيان خدايى در روى زمين را از مسير گمراهى و نادانى شان باز دارد و آنان را به راه مستقيم هدايت كند.را ه به سوى حق يكى است و آن، همان راه خدا و پيامبران و رسولان و وارثان آنان است. اما باطل، راه ها و مسيرهايش مختلف است و بر سر هر راهى از راه هاى باطل، شيطانى هست كه گمراهى خويش را بر آنانى كه در ظلمت باطل فرو رفته اند آرايش مى دهد و آنان را به راه خويش مى كشاند:«و اين است راه من كه مستقيم است، پس آن را دنبال كنيد و راه هاى مختلف ديگر را پيروى نكنيد كه شما را از راه او پراكنده مى سازد». (1) و امروز در برابر بشريت براى رهايى از اين گمراهى و از اين انسان هاى طغيانگر، جز پيمودن راه و روش حق و پيمودن راه خدا چاره اى وجود ندارد؛ راه و روشى محمدى كه قرآن كريم مى آموزد و الهام گرفته از سنت صحيح است.من نشانه هاى روشن پيروزى و سنگ بناهاى آن را، ان شاءاللَّه، با قيام امت و بازگشت جامعه مى بينم. جامعه اى كه با يگانه پرستى خويش بر بافته ها و آميخته هاى بشرى كه امروز به صورت جريان هاى الحادى، كشور ما را مورد هجوم قرار مى دهد، فائق خواهد آمد. آرى، من آن را امرى نزديك احساس مى كنم و مى بينم كه نشانه هايش، اين كف هاى برخاسته از انديشه گمراه بشر را كه در توده جاهليت است، رها مى كند، و چيزى نمانده كه نشانه هاى پاى بندى به آنچه كه مسؤوليت امت اسلامى، اين بهترين امت تاريخ، است و نشانه هاى پاى بندى به شهادت «لا اله الا اللَّه» و «محمد رسول اللَّه» را مشاهده كنم.آرى، ما زمان را به شتاب وا نمى داريم؛ چرا كه روزگار، ده ها و صدها سالش در مقايسه با عمر جنبش ها و امت ها ارزشى ندارد، ولى مهم اين است كه ما در اين راه استواريم و به سلامتِ گام ها و روشنى بينش و عقيده، ايمان داريم. ما يقين داريم كه برحق هستيم.آنچه به ما مربوط مى شود همين است كه خشت هاى جديدى را براى اين بنا فراهم آوريم. مهم اين است كه شانه خالى نكنيم و دست نكشيم و از عقيده مان عقب نشينى ننماييم؛ عقيده توحيد، عقيده عمل، عقيده بيان، بيان حقايق براى همه مردم؛ بيان عقيده مان براى همه بشر.با اين باور كه دوره زندان و شكنجه ما بخشى از حقوق تاريخ است و كسانى كه در مسيرند حقشان است كه آن را بفهمند و بررسى كنند تا در مسير جهاد باقى بمانند و مسأله آنان به مغالطه اى كلامى و حديث خوشگذرانى و قصه اى تاريخى تبديل نشود.با ايمان به همه اينها، نظر فرزندان و برادران بااخلاصم را پذيرفتم و از خداوند - سبحانه و تعالى - يارى جستم كه مرا با كمك خود يارى كند كه آنچه در خاطرم مانده را گرد آورم، هر چند دشوار است كه آن گذشته را، آن گونه كه رخ داد، به خاطر آورد. در اشاره به آن، فقط همين بس است كه بگويم: خود آن تازيانه به دستان و خبرگان انواع و اقسام شكنجه، آن را «جهنم» ناميدند. اين جهنم، كوره اى بود براى گداختن معادن مردانى كه آنان را خالص كرد و داستان مضحك شكنجه، مردانى را هويدا ساخت كه امتحان هاى دشوار، آنان را چنان پاك كرد كه با رساترين صدا گفتند: اى مردم! مسلمانى فقط صرف نام نيست بلكه پاى بندى و پيروى است.به خداوند اميد دارم كه مرا در بازنويسى صحنه ها يا بخشى از آن كمك كند، و اين كار براى انسان هاى بااخلاص، مشعل حق و نور و هدايت باشد. ما بايد راه مستقيمى را براى گام هاى خويش ايجاد كنيم و من اين راه را تكرار مى كنم و بر آن تأكيد دارم:اين راه، همان رسالت رسولان و پيامبران است كه رسالت محمد(ص) در نهايت آن را رهبرى كرد و كامل نمود؛ و خداوند با شريعت پيامبر، تكاليف بندگان خويش را تكميل نمود و اديان و تكاليف پيشين را منسوخ ساخت و آن را به عنوان حقيقتى پاك بر پا داشت: «پس هر كس كه خواهد ايمان آورد و هر كس خواهد كفر ورزد» (2) .آنان كه ناهموارى راه را تحمل كردند و به خواست خدا، اهداف قرآن و سنت را شناختند، هرگز از حق و خير و دعوت به آن روى گردان نمى شوند تا امت اسلامى بر پا شود و بشر زير پرچم كتاب خدا و سنت پيامبرش قرار يابد.و ما در اين مسير، همچنان استوار خواهيم ماند و آنچه مى بينيم را به حساب خدا مى گذاريم و «همانا خداوند از مؤمنان، جان ها و مال هايشان را به بهاى بهشت خريد؛ در راه خدا مى جنگند پس مى كشند و كشته مى شوند، اين وعده حق او در تورات و انجيل و قرآن است» (3) .درود محبت و معرفت بر ارواح شهيدانى كه از ما پيشى گرفتند. به همه آنان كه در قلبشان ذره اى خير و نيكى است تعهّد مى سپاريم كه ما بر مسير حق استوار مى مانيم. به آن اميد كه خداوند اين نوشته را مايه نفع و هدايت قرار دهد: «و نمى خواهيد مگر آن ك خدا بخواهد». (4) زينب الغزالى الجبيلى1. فَمَنْ شاءَ فَلْيؤمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر «كهف (18) آيه 29».2. انّ اللَّه اشْتَرى مِن َالمؤمنين اَنْفُسَهُمْ و اموالَهُم بِأنّ لَهُمُ الجنّةَ يقاتِلُون في سبيلِ اللَّهِ فيَقْتُلُون و يُقْتَلون وَعْداً عليه حَقّاً فى التوراةِ و الانجيلِ و القرآنِ «توبه (9) آيه 111».3. و ما تشاؤون الاّ أن يشاءَ اللَّهُ «انسان(76) آيه 30».