لزوم حكومت از نظر اخبار - ولایت فقیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ولایت فقیه - نسخه متنی

سید روح اللّه موسوی خمینی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 38

اللَّهُ عَلَى الْعُلَماءِ أنْ لا يُقارُّوا عَلى‏ كِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلُومٍ لأَلْقَيْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها وَ لَسَقَيْتُ آخِرَها بِكَأسِ أوَّلِها وَ لأَلْفَيْتُم دُنْياكُمْ هِذهِ ازْهَدَ عِنْدي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ. سوگند به آن كه بذر را بشكافت و جان را بيافريد، اگر حضور يافتن بيعت كنندگان نبود و حجت بر لزوم تصدى من با وجود يافتن نيروى مدد كار تمام نمى‏شد، و اگر نبود كه خدا از علماى اسلام پيمان گرفته كه بر پر خورى و غارتگرى ستمگران و گرسنگى جانكاه و محروميت ستم ديدگان خاموش نمانند، زمام حكومت را رها مى‏ساختم و از پى آن نمى‏گشتم. و مى‏ديديد كه اين دنياتان و مقام دنيايى‏تان در نظرم از نَمى كه از عطسه بزى بيرون مى‏پرد، ناچيزتر است.

امروز چطور مى‏توانيم ساكت و بى‏كار بنشينيم و ببينيم عده‏اى خائن و حرامخوار و عامل بيگانه به كمك اجانب و به زور سرنيزه ثروت و دسترنج صدها ميليون مسلمان را تصاحب كرده‏اند و نمى‏گذارند از حد اقل نعمتها استفاده كنند؟ وظيفه علماى اسلام و همه مسلمانان است كه به اين وضع ظالمانه خاتمه بدهند و در اين راه، كه راه سعادت صدها ميليون انسان است، حكومتهاى ظالم را سرنگون كنند، و حكومت اسلامى تشكيل دهند.

لزوم حكومت از نظر اخبار

طبق ضرورت عقل و ضرورت احكام اسلام و رويّه رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) و مفاد آيات و روايات، تشكيل حكومت لازم است. اكنون به عنوان نمونه روايتى را كه از حضرت الرضا (عليه السلام) نقل شده مى‏آورم:

عبد الْواحد بن محمد بن عبدوسِ النَيسابوري العطّار، قالَ: حدَّثني أبو الحسن على بن محمدِ بن قُتَيْبَةَ النَيسابوري، قالَ قال أبو مُحمد الفضل بن شاذان النَيسابوري: إنْ سَألَ سائِلٌ فقالَ: اخْبِرْنى هَلْ يَجُوزُ أنْ يُكلِّفَ الْحَكيمُ.. فَإنْ قالَ قائِلٌ: وَ لِمَ جَعَلَ أُولِى الْأَمرِ وَ أَمَرَ بِطاعَتِهِمْ؟ قيلَ لِعِلَلٍ كَثيَرةٍ. مِنْها، أنَّ الْخَلْقَ لَمّا وُقِفُوا عَلى‏ حَدٍّ مَحْدُودٍ وَ امِرُوا أنْ لا يَتَعدُّوا تِلْكَ الْحُدُودَ لِما فِيهِ مِنْ فَسادِهِمْ لَمْ يَكُنْ يَثْبُتُ ذلك و لا يَقُومُ إلّا بِأنْ يَجْعَلَ عَلَيْهِم فِيها أميناً يَاْخُذُهُمْ بالْوَقْفِ عِنْدَ ما أُبيحَ لَهُمْ وَ يَمْنَعُهُمْ مِنَ التَّعدي عَلى‏ ما حَظَرَ عَلَيْهِم، لَأَنَّهُ لو لَمْ يَكُنْ ذلِك لَكانَ أحَدٌ لا يَتْرُكُ لَذَّتَهُ و مَنْفَعَتَهُ لِفَسادِ غَيرِه. فَجُعِلَ عَلَيْهم قَيِّمٌ يَمْنَعُمُ مِن الفسادِ و يُقيمُ فيهمُ الحُدودَ و الأَحكامَ. و مِنها أنّا لا نَجِدُ

/ 140