حضرت در جواب، از مراجعه به مقامات حكومتى ناروا چه اجرائى و چه قضائى، نهى مىفرمايند. دستور مىدهند كه ملت اسلام در امور خود نبايد به سلاطين و حكام جور و قضاتى كه از عمال آنها هستند رجوع كنند، هر چند حق ثابت داشته باشند و بخواهند براى احقاق و گرفتن آن اقدام كنند. مسلمان اگر پسر او را كشتهاند يا خانهاش را غارت كردهاند باز حق ندارد به حكام جور براى دادرسى مراجعه كند. هم چنين اگر طلبكار است و شاهد زنده در دست دارد نمىتواند به قضات سر سپرده و عمال ظلمه مراجعه نمايد. هر گاه در چنين مواردى به آنها رجوع كرد به. طاغوت. يعنى قدرتهاى ناروا روى آورده است، و در صورتى كه به وسيله اين قدرتها و دستگاههاى ناروا به حقوق مسلم خويش نائل آمد. فإنما يأخذه سُحْتاً و إن كان حقا ثابتاً له. به. حرام. دست پيدا كرده و حق ندارد در آن تصرف كند. حتى بعضى از فقها در. عين شخصى. گفتهاند كه مثلا اگر عباى شما را بردند و شما به وسيله حكام جور پس گرفتيد نمىتوانيد در آن تصرف كنيد. ما اگر به اين حكم قائل نباشيم ديگر در كليات يعنى در. عين كلى. شك نداريم مثلا در اين كه اگر كسى طلبكار بود و براى گرفتن حق خود به مرجع و مقامى غير از آن كه خدا قرار داده مراجعه و طلب خود را به وسيله او وصول كرد تصرف در آن جائز نيست. و موازين شرع همين را اقتضا مىكند.