1- شادى به خاطر نرفتن به جبهه و تخلّف از فرمان پيامبر، نشانه ى نفاق است. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ» 2- بدتر از جبهه نرفتن، شكستن قداستِ رهبرى و تخلّف از فرمان اوست. «بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ»، نفرمود: «بمقعدهم عن الجهاد» 3- اطاعت بى چون و چرا از رسول خدا لازم است. «بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ» 4- مؤمنِ ترسو، از منافق جداست. ترسو كمك مالى مى كند، ميل قلبى براى جهاد هم دارد. امّا منافقان، نه كمك مى كنند و نه ميل كمك دارند. «كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا» 5- منافقان براى باز داشتن مردم از جهاد، با تبليغ دلسرد كننده و اخلال گرى، مشكلاتى چون گرم بودن هوا را بهانه قرار مى دهند. «قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ» 6- در آستانه ى جنگ بايد آماده باشيم تا شايعات و سخنان دلسرد كننده ى منافقان را به سرعت خنثى كنيم. «قالُوا»، «قُلْ» 7- در پاسخگويى به تبليغات دشمن، از اصطلاحاتِ خودش استفاده كنيم. «الْحَرِّ»، «أَشَدُّ حَرًّا» 8- ياد معاد، عامل حركت به سوى جبهه است، «قُلْ نارُ جَهَنَّمَ» مؤمنان واقعى هرگز گرمى هوا را مانع جهاد نمى دانند.9- منافقان، ظاهربين اند و شناخت عميق ندارند. «لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ» فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ پس به سزاى آنچه (با دست خود) كسب مى كردند، كم بخندند و بسيار بگريند.