زندگانی ثامن الائمه حضرت علی ابن موسی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی ثامن الائمه حضرت علی ابن موسی (ع) - نسخه متنی

سید محمدتقی مدرسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطابق آنچه در حديثى آمده است، امام مى فرمود:
"على، پسرم بزرگ ترين فرزند من است و سخنانم را شنواتر.

وفرمانهايم را مطيع تر.

با من در كتاب جفر و جامعه كه جز پيامبر ياوصى پيامبر در آنها نمى نگرد، نگاه مى كند".(4)

چنين پيداست كه آن حضرت در حيات پدر بزرگوارش به اداره برخى از امور شيعه، به نيابت از پدرش، مى پرداخته است.

شايد حديث زيرحاكى از همين نكته باشد.

زياد بن مروان قندى مى گويد:
بر ابوابراهيم )امام موسى بن جعفر( داخل شدم.

فرزندش، على، نيزدر نزد او بود.

حضرت به من فرمود:
"اى زياد! اين )امام رضا( مكتوبش مكتوب من، گفتارش گفتار من،فرستاده اش، فرستاده من است و هر آنچه مى گويد، سخن، سخن اوست".(5)

امام موسى كاظم در باره فضايل فرزندش، امام رضا، و اينكه اوجانشين وپيشواى امت است، فراوان سخن گفته تا آنجا كه اين پرسش درذهن ايجاد مى شود كه حكمت اين همه تعريف و تأكيد چه بوده است؟
شايد يكى از عواملى كه ما را به فهم اين حكمت يارى مى كند، شرايطبسيار دشوار سياسى زمان آن امام باشد، بطورى كه تقيّه در شديدترين حالت اعمال مى شد واهل بيت از جايى به جاى ديگر رانده مى شدند.

هارون الرشيد، اصحاب و انصار اهل بيت را از ديارى به ديار ديگرمى فرستاد و آنها را بشهادت ميرسانيد و امام موسى كاظم به فرمان هارون از زندانى به زندان ديگر منتقل مى شد.

بنابر اين در چنين شرايطى امكان تفرقه و پراكندگى شيعه پس از وفات موسى بن جعفر اين حكمت را اقتضا مى كرد كه آن حضرت بر ولايت امام رضا پس از خود، بيشتر تأكيد كند.

اصحاب نيز به سهم خود از احتمال شهادت امام موسى بن جعفرعليه السلام ونشناختن پيشواى پس از وى، بسيار بيمناك بودند.

كه مى توان ازاحاديث زير، به روشنى اين مسئله را دريافت:
يزيد بن سليط زيدى گويد:
با امام موسى بن جعفر ديدار كردم و به آن حضرت گفتم:
مرا از امام پس از خود آگاه كن چنان كه پدرت ما را از امامت توآگاه كرد.

امام پاسخ داد:
"پدر من در دوره اى غير از اين دوره مى زيست!".

عرض كردم: هر كه از اين وضع كه براى شما پيش آمده خشنود است نفرين خداوند بر او باد.

پس امام خنديد و فرمود:
تو را آگاه مى كنم.

"اى ابوعماره! من از خانه ام بيرون شدم و در ظاهر به فرزندانم وصيّت كردم و آنان را با على فرزندم، شريك ساختم، امّا در نهان فرزندم را تنها به اين وصيّت اختصاص دادم".(6)

على بن عبداللَّه هاشمى گويد:
در كنار مزار رسول خداصلى الله عليه وآله بودم كه حضرت موسى بن جعفر در حالى كه دست فرزندش على را در دست خود گرفته بود، به سوى ما آمدوپرسيد:
آيا مى دانيد من كيستم؟
گفتيم: تو مولا و بزرگ ما هستى.

/ 28