آخ‍ری‍ن‌ ان‍ق‍لاب‌ ق‍رن‌ (م‍ج‍م‍وع‍ه‌ 25 گ‍ف‍ت‍گ‍و درب‍اره‌ ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آخ‍ری‍ن‌ ان‍ق‍لاب‌ ق‍رن‌ (م‍ج‍م‍وع‍ه‌ 25 گ‍ف‍ت‍گ‍و درب‍اره‌ ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌) - جلد 2

تنظیم و تدوین: عباس زارع؛ مصاحبه شوندگان: محمدهادی سمتی، ناصر هادیان، حسین عظیمی، محمد رجبی، حاتم قادری، محمد مددپور، فرشاد مؤمنی، علیرضا ناصری، سعید حجاریان، سهراب رزاقی، داود فیرحی، سعید حجاریان، غلامعباس توسلی و... [دیگران]

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مترادف به كار نبريم، بلكه حتماً بين ديدگاه و انديشه تمايز قائل شويم. وانگهى، اصولاً به كار بردن واژه «انديشه ها»، به صورت جمع، براى انديشه يك فرد چندان درست نيست. زيرا فرد نمى تواند بيش از يك انديشه سياسى داشته باشد; حتى اگر در طول عمر ده ها بار در مبانى نظرى انديشه خود تجديد نظر كرده و يا حتى بعضى مبناها را عوض كرده باشد. بنابراين وقتى سير تحول انديشه يك انديشمند را مورد بررسى قرار مى دهيم با يك انديشه ثابت يا متحول روبه رو هستيم و نه انديشه هاى مختلف. بنابراين، حضرت امام به عنوان يك انديشمند سياسى، انديشه اى دارد كه بارها به صورت طولى متحول شده، ولى پس از آن كه اسكلت آن بنا شد يك مجموعه بيش نيست. چرا كه انديشه سياسى ماهيتاً يك مجموعه است و بسيط نيست. لازم مى دانم در همين جا تعريفى كه از انديشه سياسى دارم عرض كنم. از ديدگاه من، «انديشه سياسى آن دسته از باورهاى فلسفى است كه مستقيماً به اداره جامعه ارتباط دارد».

حال اجازه مى خواهم در اين بحث از ديدگاه ها، به صورت جمع استفاده كنم و از انديشه آن حضرت به صورت مفرد. ديدگاه ها را بگذاريم براى نظريه پردازان و سياستمداران، و انديشه را براى انديشمندان; و رابطه اى به شكل زير برقرار كنيم كه انديشمندان سياسى انديشه اى دارند و ديگران در فهم انديشه آنان، ديدگاه هايى. با اين توضيح مى توانم بگويم كه ديدگاه من نسبت به عملكرد سياست خارجى چيزى است كه وقتى با همان، ديدگاه سياست خارجى را با انديشه سياسى حضرت امام محك مى زنم همخوانى هاى بسيار مى بينم و در عين حال، بعضى عملكردها را نمى توانم با آن انديشه مطابقت دهم.

بعضى ويژگى هاى انديشه سياسى آن حضرت تا آنجا كه به سياست خارجى ارتباط مى يابد، عبارت است از اين كه ايشان ، ـ جامعه را موجود حقيقى مى دانند و نه موجود اعتبارى ; ـ كشور را نيز موجود حقيقى مى دانند و نه موجود اعتبارى ; ـ مليت ها را نه تنها به رسميت مى شناسند، بلكه تعدد آنها را سنت الهى تلقى مى كنند ; ـ براى مرزها اصالت قائلند، اما فقط به اعتبار مرز، سياست را به داخلى و خارجى تقسيم نمى كنند ; ـ شكستن حصار كشورها را مثل برداشتن ديوار اتاق ها مى دانند، اما بستن در خانه را انزواطلبى غيرمعقول و غيراخلاقى دانسته، آن را با سنت هاى الهى در تضاد مى بينند ; ـ مواهب خداوند را در كل سرزمين ها پراكنده مى بينند و نياز بشر را به يكديگر از
اين حيث نيز مى نگرند ; ـ مفهوم دهكده جهانى را با همين تعبير پذيرفته اند ; ـ عدم دخالت در امور داخلى ديگران، كه يك قاعده حقوقى پذيرفته شده است ولى عمل به آن فقط تابع نتوانستن هاست، در چنين انديشه اى به طور كامل تأييد نمى شود، اما جهتى واقع بينانه تر مى گيرد ; ـ بين دولت، نظام، مردم و حتى امت به گونه اى پيوند برقرار مى كنند كه گويا وجود نظام بدون حضور مردم، وجودى مهمل است ; ـ در حوزه حقوق، گويا مردم ابتدا موضوع حقّند و سپس موضوع تكليف. حال آن كه دولت ابتدا موضوع تكليف است و به تبع آن، موضوع حق. در بحث مجموعه نظام، حق و باطل بر حق و تكليف اولويت دارد و از سوى ديگر، تنها بخشى از اجراى سياست خارجى مربوط به دولت است و نه همه آن; بلكه در عرصه سياست خارجى، اين نظام است كه سياست داخلى و خارجى دارد و دولت بخشى از آن را اجرا مى كند. از اين رو، نهادهاى رسمى و غيررسمى و اقشار مردم نيز، هم منشأ و هم عوامل سياست خارجى هستند (دانشگاه ها، حوزه ها، نهادهاى انقلاب، بازرگانان و مردم) ; ـ در اين انديشه، دولت بايد براساس «منافع ملى» عمل كند، اما منافع ملى در كليت نظام اسلامى دامنه اى وسيع تر از منافع ملى در نظام هايى دارد كه آرمان خواه نيستند.

ـ سو و جهت جوامع به سمت مصالح بشرى ميل مى كند و اين ميلى جوهرى است كه بايد شتاب آن را بيشتر كرد ; ـ آرمان خواهى چه در بعد داخلى و چه در بعد خارجى، جزء لاينفك انديشه سياسى حضرت امام است. اما در اين انديشه، آرمان خواهى نه تنها در تقابل با واقع گرايى قرار نمى گيرد، بلكه واقع گرايى را جهت دار مى كند. با اين وصف، بايد كاوش كرد كه ايشان چه چيز را واقعيت مى پنداشتند و جهتى كه براى آرمانى شدن رفتار سياست خارجى اتخاذ كرده بودند چه بود. به تصور من، ايشان به جهان سياست اين گونه نظر داشتند ; ـ جهان امروز بزرگ تر از آن است كه در تقسيم بندى دارالاسلام و دارالكفر بگنجد ; ـ قدرت هاى بزرگ، كوچك تر از آن هستند كه بتوانند بر همه شئون سياسى، فرهنگى، اعتقادى و... مردم جهان حاكم باشند ; ـ دوام جهان دو قطبى محدود و جهان يك قطبى نه ممكن است و نه مطلوب، مگر در مدينه فاضله ; ـ منشأ قدرتِ قدرت هاى بزرگ در فلسفه آن ها نهفته است و نه در ثروت و سلاحشان. انباشت ثروت و سلاح، ابتدا به تبع آن فلسفه و جهان بينى صورت گرفته و سپس عامل مضاعفى براى رشد خود شده است ; ـ جهان امروز در همه عرصه ها هر لحظه چيزى نو عرضه مى كند، اما دستاوردهاى امروزى فاقد روح است. پس هم بايد، و هم مى توان در آن روح دميد. به همين جهت، ايشان دموكراسى را به عنوان يك دستاورد خوب بشرى مى پذيرد و با طرح نظريه ولايت قصد روح بخشيدن به آن را دارد. و قتى كه خميرمايه انديشه سياسى ايشان را تجزيه كنيم، مى بينيم عناصرى دارد كه بعضى از آن ها، ماهيت فقهى دارد و برخى جزء فلسفه سياسى است; ردّپاى عبرت هايى كه از تاريخ آموخته اند نيز به وضوح ديده مى شود و مختصات جهان امروز نيز به عنوان ظرفى كه اين محتوا را در خود جاى مى دهد نه فقط به عنوان يك ظرف، بلكه به عنوان عنصرى كه فقه و فلسفه را در ظرف زمانى و مكانى خود معنى دارتر مى كند حضور دارد.(1) ولى عالى ترين ويژگى انديشه ايشان، پيوند عرفان نظرى با سياست عملى است كه واقع نگرى را به سطحى بالاتر از سطوح واقع بينى، به مفهوم رايج، ارتقا مى دهد.

براى درك بهتر انديشه سياسى معظم له در بعد سياست خارجى، يك بار مبانى فقهى ايشان را در حد بضاعت خود، مورد بررسى قرار دادم و ديدم تمام رفتار سياست خارجى معظم له در سه اصل «دعوت»، «نفى سبيل» و «حفظ دارالاسلام» مى گنجد. در ابتدا اين سه اصل را فارغ از نظرات فقهى معظم له بررسى كرده بودم،(2)ولى وقتى كه نظرات ايشان را در اين باب جويا شدم، ديدم كه با آن تطابق كامل دارد; مثلا نامه به آقاى گورباچف در اصل دعوت مى گنجد. براساس اصل دعوت، ارتباط با


1. تأكيد مى كنم كه خميرمايه انديشه معظم له نه مخلوطى از فقه و تاريخ و فلسفه و واقعيت امروز جهان، بلكه تركيبى از آن هاست. منظورم از تركيب نيز همان مفهومى است كه در شيمى مورد نظر است; بدين معنا كه هر عنصر در تركيب با عنصرى ديگر، ماده اى با خواص جديد به وجود مى آورد. حال آن كه مخلوط، چنين خاصيتى ندارد. يكى از تفاوت هاى بنيادين حضرت امام(ره) با بسيارى از فقهاى هم عصر خود و حتى با بعضى شاگردانشان را در اين مى توان جست كه معظم له معارفى را كه به آن دست يافته بودند به وحدت رساندند. به همين دليل، اين طور نيست كه گاهى فقيه باشند، گاهى فيلسوف، گاه عارف و در بعضى از مسائل سياستمدار.

2. ر.ك: مقاله «طرح تحقيق در مبانى سياست خارجى اسلام»، فصلنامه سياست خارجى، سال اول، شماره دوم.

/ 35