درس عمومى «انقلاب اسلامى» و آزمون هاى فراروى
صادق زيباكلام(1) حسين عظيمى (2) * به نظر شما ارائه بحث انقلاب اسلامى، به عنوان يكى از دروس عمومى، در دانشگاه ها دچار چه مشكلات و نارسايى هايى است و اصولا در طرح و عرضه اين مبحث، به لحاظ محتوا و هدف، بايد چه ويژگى هايى را مدنظر قرار داد؟ زيباكلام: ابتدا بايد ببينيم كه درطرح اين درس و تنظيم سرفصل هاى آن چه اهدافى را مى خواهيم دنبال كنيم و چه مقاصدى مورد توجه ماست; آيا مى خواهيم كارايدئولوژيك كنيم؟ آيا مى خواهيم نظريه پردازى كنيم؟ آيا انقلاب به عنوان يك مفهوم (Concept)براى ما مطرح است؟ آيا مى خواهيم راجع به انقلاب اسلامى به عنوان يك پديده كلى (Islamic Revolution) صحبت كنيم، يا مى خواهيم راجع به آنچه در ايران اتفاق افتاده (The Islamic Revolution) گفتگو كنيم؟ از منظر سياسى مى خواهيم به انقلاب بنگريم، يا از منظر فلسفى، يا اين كه بحث هاى روش شناختى در پيش رو خواهيم داشت؟ بنابراين ابتدا بايد روشن كنيم كه چه مى خواهيم و به دنبال چه چيز هستيم؟ و هدف ما در اين درس، رسيدن به چه نتايجى است؟ بنده و امثال بنده به عنوان يك مدرس و عرضه كننده دانشگاهى، زمانى كارمان ضرورت پيدا مى كند كه در چارچوب آن هدف يا اهداف بتوانيم قرار گيريم. بنده معتقدم كه هدف نهايى و غايى اين درس بايستى آشنايى يا شناساندن و معرفى انقلاب اسلامى ايران باشد. دو واحد درس ريشه هاى انقلاب اسلامى مى بايست به دنبال پاسخ به پرسش هايى نظير اين باشد كه: در جريان انقلاب چه اتفاقى رخ داد؟ نارضايتى مردم از شاه ريشه در چه مسائلى داشت؟ آيا وضع
1. دكتراى علوم سياسى، عضو هيأت علمى دانشگاه تهران. 2. دكتراى اقتصاد، رئيس تحصيلات تكميلى دانشگاه آزاد.