ريشه يابى كثرت خطرات زبان - اخلاق اسلامی در نهج البلاغه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق اسلامی در نهج البلاغه - جلد 1

ناصر مکارم شیرازی؛ بازنویسی: اکبرخادم الذاکرین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ريشه يابى كثرت خطرات زبان

اما ريشه ها و علل خطرات زياد زبان، اين بيمارى در اصل پيدايش و بر وزش معمولا با بروز بيماريهاى ديگر اخلاقى در علل مشتركند، مثل تعليم غير صحيح و غير اسلامى، عدم تهذيب نفس، معاشرت با منحرفان، فاسد بودن محيط اجتماعى و غيره، اما چرا اضطراب زبان نسبت به ديگر اعضاء بيشتر است، به 7 علت و ريشه آن اشاره مى كنيم:

1- زبان ابزارى است كه: در هر زمان و مكانى در اختيار انسان است، وسيله گناهان ديگر معمولا چنين براحتى در دسترس انسان نيست، مواد مخدر يا آلات لهو و لعب مثل آلات قمار و موسيقى و يا مشروب و يا وسائل و مقدمات عمل نامشروع
زنا هميشه در هر زمان و مكانى در اختيار انسان نيست، گناهى كه ابزارش در همه جا و همه زمان در اختيار انسان است، خطرات ناشى از آن زيادتر است.

2- زبان براى كار خودش موونه و خرجى لازم ندارد، معمولا هر گناهى خرج و موونه اى لازم دارد، مثل شراب خوردن، قمار كردن و...، بترسيد از گناهى كه ابزارش هيچ سرمايه و خرجى لازم ندارد.

3- زبان وسيله اى است كه در اختيار همه است، رباخوارى سرمايه مى خواهد بعضى از ظلم ها قدرت متناسب با خود مى طلبد، و اين سرمايه و اين مرحله از قدرت در اختيار همه نيست، لذا ضررش كمتر است، ولى زبان ابزار و وسيله اى است، كه براى همه هست، و لذا ضررش بيشتر است، زيرا هر مقدار وسائل گناهى بيشتر باشد، احتمال بكارگيرى آن و توليد ضرر و خطر ناشى از آن گناه زيادتر است، تعدد وسائل با تعدد خطرات، و گسترش دائره وسائل با گسترش دائره خطرات ارتباط مستقيم دارد.

4- گناهان زبان در نظر بسيارى قبح چندانى ندارد، و ابهت آن گناهان شكسته شده، و اين خود عاملى براى ترويج گناهان و رشد مضرات آن شده است، هر چه گناهان زشت تر و قبيح تر جلوه كنند، سد محكم ترى در برابر ارتكاب آنها زده شده است، مثلا اگر به شما بگويند به مدت 5 دقيقه به صورت عريان و بدون پوشش در ملاء عام حاضر شويد، دست به چنين كارى نمى زنيد، حتى اگر دنيا را به شما بدهند، زيرا اين عمل در نزد شما زشت و قبيح است، و هر چه داريد براى آبروى خود مى خواهيد، حتى دنيا را هم براى آبروى خود مى خواهيد، به طورى كه اگر به شما پيشنهاد شود آبروى خود را بدهيد و دنيا را بگيريد، نمى پذيريد، چرا چنين است؟ آيا جز اين است كه ابهت اين عمل زشت در نزد شما شكسته نشده است.

حال شما، غيبت و تهمت و دروغ و مسخره و استهزاء مومن را نظاره كنيد كه
چه سان رواج پيدا كرده و تنقلات روحى مجالس شده، در روايت از رسول اكرم "ص" وارد شده: 'الغيبه اشد من الزنا [ از كلمات رسول اكرم به ابوذر است، بحار الانوار جلد 77 صفحه 89. ]' "غيبت گناه و عقابش از زنا بيشتر و شديدتر است"، با توجه به اين روايت چرا اينقدر غيبت كردن براى ما سهل است، زيرا ابهت غيبت شكسته شده، ولى ابهت زنا، نه شكسته نشده است خداى ناكرده اگر بشنويم ناموس ما دست به چنين عمل زشتى زده، و روابط نامشروع با مرد اجنبى پيدا كرده، چه مى كنيم؟ چقدر ناراحت مى شويم؟ اما در برابر ما همين همسر شروع به غيبتى مى كند كه عذاب و عقابش بيشتر از زناست، و به مقتضاى آيات [ لا يغتب بغضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه و اتقوا، ان الله تواب رحيم "نبايد غيبت كند بعضى از شما بعض ديگر را آيا دوست دارد، يكى از شما بخورد گوشت برادر مرده خود را، البته كراهت داريد و از خدا بترسيد زيرا خداوند توبه پذير و مهربان است". ] و روايات گوشت انسان مرده اكل و تناول مى كند ولى ما منعش كه نمى كنيم، با سر تكان دادن تشويقش هم مى كنيم، و چه بسا خودمان هم هيزم آور اين معركه مى شويم.

در روايت از امام صادق "ع" وارد شده: 'درهم ربا اعظم عندالله من ثلاثين زنيه كلها بذات محرم مثل خالته و عمته [ بحارالانوار جلد 103 صفحه 116، ميزان الحكمه جلد 4 صفحه 48. ]' "يك درهم ربا، گناهش نزد پروردگار بزرگتر از 30 زناى با محرم مثل خاله و عمه است".

در روايت ديگرى از آن حضرت وارد شده: 'الربا سبعون جزءا ايسره ان ينكح الرجل امه فى بيت الله الحرام [ بحارالانوار جلد 103 صفحه 117. ]' "ربا 70 جزء دارد كه: كوچكترين جزء آن مثل اين است، كه: مرد با مادرش "نعوذ بالله" در خانه ى خدا زنا كند". اى برادر و خواهر چرا با وجود اين روايات زياد كه دو نمونه از آن را ذكر كرديم، اينقدر ربا در بين افراد رايج شده است؟ چرا از اينكه بشنود كسى با محرمش زنا كرده

/ 209